intercourse

/ˈɪntərˌkɔːrs//ˈɪntəkɔːs/

معنی: امیزش، معامله، داد و ستد، مقاربت، مراوده، معامله جنسی
معانی دیگر: مبادله، تبادل، گهولش، رمش، درآمیزش، رابطه، جماع، مرزش، گایه، آمیغ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: sexual relations, esp. coital relations.
مشابه: congress, sex

(2) تعریف: communication or dealings between people or groups of people.
مشابه: commerce, congress

جمله های نمونه

1. sexual intercourse
مقاربت جنسی

2. social intercourse
روابط اجتماعی

3. social intercourse was not his dish
چندان اهل معاشرت نبود.

4. indiscriminate sexual intercourse
جماع با هر کس که پیش آید

5. Rape is committed where sexual intercourse takes place without consent.
[ترجمه مهسا] تجاوز جنسی شامل رابطه ای که در آن رابطه جنسی بدون رضایت رخ دهد
|
[ترجمه گوگل]تجاوز جنسی در جایی انجام می شود که رابطه جنسی بدون رضایت صورت می گیرد
[ترجمه ترگمان]تجاوز به جایی است که روابط جنسی بدون رضایت انجام می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She never had sexual intercourse before she was married.
[ترجمه AHMADREZA] او قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی ای نداشته است.
|
[ترجمه گوگل]او قبل از ازدواج هرگز رابطه جنسی نداشت
[ترجمه ترگمان]اون هیچوقت رابطه جنسی نداشت قبل از اینکه ازدواج کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our survey reveals that most couples have intercourse once a week.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ما نشان می‌دهد که بیشتر زوج‌ها هفته‌ای یک بار رابطه جنسی دارند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ما نشان می دهد که اکثر زوج ها یک بار یک هفته با هم رابطه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mature women are more likely to climax during intercourse than young girls.
[ترجمه گوگل]زنان بالغ بیشتر از دختران جوان در حین مقاربت به اوج می رسند
[ترجمه ترگمان]بیشتر زنان بالغ در رابطه با دختران جوان به اوج خود می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He accused her of intercourse with another man.
[ترجمه گوگل]او را متهم به رابطه با مرد دیگری کرد
[ترجمه ترگمان]او را متهم به آمیزش با یک مرد دیگر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He admitted that intercourse had taken place.
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که رابطه جنسی صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]اون اعتراف کرد که ارتباط برقرار شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was social intercourse between the old and the young.
[ترجمه گوگل]ارتباط اجتماعی بین پیر و جوان برقرار بود
[ترجمه ترگمان]روابط اجتماعی میان پیرمرد و جوان برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The judge asked if she had consented to intercourse.
[ترجمه گوگل]قاضی پرسید که آیا او به رابطه جنسی رضایت داده است؟
[ترجمه ترگمان]قاضی پرسید که آیا او با روابط جنسی موافقت کرده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our commercial intercourse with Europe has considerably developed.
[ترجمه گوگل]روابط تجاری ما با اروپا بسیار توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]رابطه تجاری ما با اروپا به طور قابل توجهی توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Abstinence from sexual intercourse, especially by reason of religious vows.
[ترجمه گوگل]پرهیز از آمیزش به خصوص به دلیل نذر شرعی
[ترجمه ترگمان]از روابط جنسی، به ویژه به دلیل پیمان مذهبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

معامله (اسم)
treatment, intercourse, bargain, transaction, dealing

داد و ستد (اسم)
intercourse, business, trade, bargain, chaffer

مقاربت (اسم)
intercourse, coition

مراوده (اسم)
friendship, intercourse, relationship

معامله جنسی (اسم)
intercourse

انگلیسی به انگلیسی

• mutual contact between countries; communication, interaction, social exchange of thoughts or feelings; coitus, copulation, sexual relations
if people have intercourse, they have sex; a formal word.

پیشنهاد کاربران

چرا دیس میدین. . . خب همین میشه معنیش دیگه.
مقاربت، آمیزش، رابطه جنسی، همبستری
میتونه به معنی" رابطه" هم باشه:
رابطه اجتماعی Social intercourse
1 - رابطه جنسی با زن 2 - امیزش3 - مراوده جنسی
معاشرت ( جنسی )
دخول
جفت گیری
روابط

بپرس