interconnect

/ˌɪntərkəˈnekt//ˌɪntəkəˈnekt/

معنی: بهم پیوستن، بهم وصل کردن
معانی دیگر: به هم پیوستن، به هم وصل کردن یا بودن، هم پیوند کردن یا بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: interconnects, interconnecting, interconnected
مشتقات: interconnection (n.)
• : تعریف: to connect or cause to be connected one to the other or others.

- These three rooms interconnect.
[ترجمه گوگل] این سه اتاق به هم متصل می شوند
[ترجمه ترگمان] این سه اتاق interconnect
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Our operating system can now interconnect with other networks.
[ترجمه گوگل]سیستم عامل ما اکنون می تواند با شبکه های دیگر متصل شود
[ترجمه ترگمان]سیستم عملیاتی ما اکنون می تواند با شبکه های دیگر به هم متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's strange how people's lives interconnect.
[ترجمه F.Horri] عجیب است که مردم چطور با هم زندگی می کنند
|
[ترجمه گوگل]عجیب است که چگونه زندگی مردم به هم متصل می شود
[ترجمه ترگمان]زندگی مردم عجیب و غریب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The causes are many and may interconnect.
[ترجمه گوگل]علل بسیار زیاد است و ممکن است به هم مرتبط باشند
[ترجمه ترگمان]دلایل بسیاری هستند و ممکن است به هم متصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their lives interconnect with those of celebrated figures of the late eighteenth-century.
[ترجمه گوگل]زندگی آنها با زندگی چهره های مشهور اواخر قرن هجدهم مرتبط است
[ترجمه ترگمان]زندگی آن ها با چهره های مشهور قرن هجدهم در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then the circuit network is generated using resistance interconnect model and standard cell equivalent current model.
[ترجمه گوگل]سپس شبکه مدار با استفاده از مدل اتصال مقاومتی و مدل جریان معادل سلول استاندارد تولید می‌شود
[ترجمه ترگمان]سپس شبکه مدار با استفاده از مدل interconnect مقاومت و مدل جریان معادل پیل استاندارد تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dynamic characteristic of the rigid - flex backplane interconnect structure was studied and anti - vibration optimization was completed.
[ترجمه گوگل]مشخصه دینامیکی ساختار اتصال پشتی صلب - انعطاف پذیر مورد مطالعه قرار گرفت و بهینه سازی ضد ارتعاش تکمیل شد
[ترجمه ترگمان]مشخصه دینامیک ساختار flex و انعطاف پذیر و اتصال پشتی مورد مطالعه قرار گرفت و بهینه سازی ضد ارتعاش تکمیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As a basic software of interconnect between application under the Internet environment, message broker occupies the extremely important position in EAI.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نرم افزار اساسی برای اتصال بین برنامه های کاربردی تحت محیط اینترنت، کارگزار پیام جایگاه بسیار مهمی را در EAI اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نرم افزار پایه از اتصال بین برنامه تحت محیط اینترنت، کارگزار پیغام جایگاه بسیار مهمی را در EAI اشغال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A unified resource binding is proposed for interconnect reduction with genetic algorithm.
[ترجمه گوگل]یک اتصال منبع واحد برای کاهش اتصال با الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک پیوند منبع یکپارچه برای کاهش اتصال با الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The AV Matrix Interconnect outperforms all cables in its price range.
[ترجمه گوگل]AV Matrix Interconnect از همه کابل ها در محدوده قیمتی خود بهتر عمل می کند
[ترجمه ترگمان]AV Matrix Interconnect از همه کابل ها در محدوده قیمت خود بهتر عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. OPC technology is presented to interconnect DCS and MIS.
[ترجمه گوگل]فناوری OPC برای اتصال DCS و MIS ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی OPC به DCS و MIS در اتصال داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The copper interconnect technology for ICs and their applications are introduced briefly.
[ترجمه گوگل]فناوری اتصال مسی برای آی سی ها و کاربردهای آنها به اختصار معرفی می شود
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی اتصال مس برای IC ها و کاربردهای آن ها به طور خلاصه معرفی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the end, a new estimation formula for interconnect crosstalk respondence is derived.
[ترجمه گوگل]در پایان، یک فرمول تخمینی جدید برای پاسخ متقابل اتصال متقابل مشتق شده است
[ترجمه ترگمان]در پایان، یک فرمول تخمین جدید برای respondence crosstalk interconnect به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Interconnect geometric variation extraction is a key factor for the integrated circuit design for manufacturability research and development, under ultra deep sub-micro process nodes.
[ترجمه گوگل]استخراج تغییرات هندسی بهم پیوسته یک عامل کلیدی برای طراحی مدار یکپارچه برای تحقیق و توسعه قابلیت تولید، تحت گره‌های فرآیند فرعی بسیار عمیق است
[ترجمه ترگمان]۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For a complicated SOC, on - chip interconnect is one of the most challenging problems.
[ترجمه گوگل]برای یک SOC پیچیده، اتصال روی تراشه یکی از چالش برانگیزترین مشکلات است
[ترجمه ترگمان]برای یک SOC پیچیده، اتصال روی تراشه یکی از چالش برانگیزترین مشکلات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم پیوستن (فعل)
knot, graft, incorporate, unite, concrete, stick, link, admix, interlock, interconnect, bind, interlink, concatenate, pan, knit, seam, inosculate

بهم وصل کردن (فعل)
interconnect

تخصصی

[برق و الکترونیک] به یکدیگر وصل شدن از داخل
[مهندسی گاز] بهم پیوستن، بهم وصل کردن

انگلیسی به انگلیسی

• connect one with another; become connected; connect, link (computers)
things that interconnect or that are interconnected are connected with each other.

پیشنهاد کاربران

فعل هست به معنای: به هم وصل شدن
To connect to each other
☑️ اندرهابند
اندرهابند
( Andarhāband )
�اندر� ( inter ) و �هابند� ( connect )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ازین گذشته، احمقانه است که برای واژگانی که از پیشوند تشکیل شده اند، همتاهای آمیخته و چند واژه ای برابرنهاده بشن؛ چراکه همیشه پیشوندها از واژه ها پویاتر و کارا تر اند.
• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام اند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره.
واژه ی �اندرهابند� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

همبستگی
منسجم
اَندَروَصلیدَن =
Interconnect
اندروصلنده =
Interconnector
اندروصلیده =
interconnected
اندروصلِش =
interconnection
اندروصلین =
interconnective
اندروصلینگی =
Interconnectivty
...
[مشاهده متن کامل]

اندروصلینیدن = Interconnectivate
اندروصلینِش = interconnectivation
اندروصلیدهیَّت =
Interconnectedness

بپرس