فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: interconnects, interconnecting, interconnected مشتقات: interconnection (n.)
• : تعریف: to connect or cause to be connected one to the other or others.
- These three rooms interconnect.
[ترجمه گوگل] این سه اتاق به هم متصل می شوند [ترجمه ترگمان] این سه اتاق interconnect [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Our operating system can now interconnect with other networks.
[ترجمه گوگل]سیستم عامل ما اکنون می تواند با شبکه های دیگر متصل شود [ترجمه ترگمان]سیستم عملیاتی ما اکنون می تواند با شبکه های دیگر به هم متصل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It's strange how people's lives interconnect.
[ترجمه F.Horri] عجیب است که مردم چطور با هم زندگی می کنند
|
[ترجمه گوگل]عجیب است که چگونه زندگی مردم به هم متصل می شود [ترجمه ترگمان]زندگی مردم عجیب و غریب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The causes are many and may interconnect.
[ترجمه گوگل]علل بسیار زیاد است و ممکن است به هم مرتبط باشند [ترجمه ترگمان]دلایل بسیاری هستند و ممکن است به هم متصل شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Their lives interconnect with those of celebrated figures of the late eighteenth-century.
[ترجمه گوگل]زندگی آنها با زندگی چهره های مشهور اواخر قرن هجدهم مرتبط است [ترجمه ترگمان]زندگی آن ها با چهره های مشهور قرن هجدهم در ارتباط است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Then the circuit network is generated using resistance interconnect model and standard cell equivalent current model.
[ترجمه گوگل]سپس شبکه مدار با استفاده از مدل اتصال مقاومتی و مدل جریان معادل سلول استاندارد تولید میشود [ترجمه ترگمان]سپس شبکه مدار با استفاده از مدل interconnect مقاومت و مدل جریان معادل پیل استاندارد تولید می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dynamic characteristic of the rigid - flex backplane interconnect structure was studied and anti - vibration optimization was completed.
[ترجمه گوگل]مشخصه دینامیکی ساختار اتصال پشتی صلب - انعطاف پذیر مورد مطالعه قرار گرفت و بهینه سازی ضد ارتعاش تکمیل شد [ترجمه ترگمان]مشخصه دینامیک ساختار flex و انعطاف پذیر و اتصال پشتی مورد مطالعه قرار گرفت و بهینه سازی ضد ارتعاش تکمیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. As a basic software of interconnect between application under the Internet environment, message broker occupies the extremely important position in EAI.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نرم افزار اساسی برای اتصال بین برنامه های کاربردی تحت محیط اینترنت، کارگزار پیام جایگاه بسیار مهمی را در EAI اشغال می کند [ترجمه ترگمان]به عنوان یک نرم افزار پایه از اتصال بین برنامه تحت محیط اینترنت، کارگزار پیغام جایگاه بسیار مهمی را در EAI اشغال کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A unified resource binding is proposed for interconnect reduction with genetic algorithm.
[ترجمه گوگل]یک اتصال منبع واحد برای کاهش اتصال با الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است [ترجمه ترگمان]یک پیوند منبع یکپارچه برای کاهش اتصال با الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The AV Matrix Interconnect outperforms all cables in its price range.
[ترجمه گوگل]AV Matrix Interconnect از همه کابل ها در محدوده قیمتی خود بهتر عمل می کند [ترجمه ترگمان]AV Matrix Interconnect از همه کابل ها در محدوده قیمت خود بهتر عمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. OPC technology is presented to interconnect DCS and MIS.
[ترجمه گوگل]فناوری OPC برای اتصال DCS و MIS ارائه شده است [ترجمه ترگمان]تکنولوژی OPC به DCS و MIS در اتصال داده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The copper interconnect technology for ICs and their applications are introduced briefly.
[ترجمه گوگل]فناوری اتصال مسی برای آی سی ها و کاربردهای آنها به اختصار معرفی می شود [ترجمه ترگمان]تکنولوژی اتصال مس برای IC ها و کاربردهای آن ها به طور خلاصه معرفی می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In the end, a new estimation formula for interconnect crosstalk respondence is derived.
[ترجمه گوگل]در پایان، یک فرمول تخمینی جدید برای پاسخ متقابل اتصال متقابل مشتق شده است [ترجمه ترگمان]در پایان، یک فرمول تخمین جدید برای respondence crosstalk interconnect به دست می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Interconnect geometric variation extraction is a key factor for the integrated circuit design for manufacturability research and development, under ultra deep sub-micro process nodes.
[ترجمه گوگل]استخراج تغییرات هندسی بهم پیوسته یک عامل کلیدی برای طراحی مدار یکپارچه برای تحقیق و توسعه قابلیت تولید، تحت گرههای فرآیند فرعی بسیار عمیق است [ترجمه ترگمان]۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. For a complicated SOC, on - chip interconnect is one of the most challenging problems.
[ترجمه گوگل]برای یک SOC پیچیده، اتصال روی تراشه یکی از چالش برانگیزترین مشکلات است [ترجمه ترگمان]برای یک SOC پیچیده، اتصال روی تراشه یکی از چالش برانگیزترین مشکلات است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[برق و الکترونیک] به یکدیگر وصل شدن از داخل [مهندسی گاز] بهم پیوستن، بهم وصل کردن
انگلیسی به انگلیسی
• connect one with another; become connected; connect, link (computers) things that interconnect or that are interconnected are connected with each other.
پیشنهاد کاربران
فعل هست به معنای: به هم وصل شدن To connect to each other
☑️ اندرهابند
اندرهابند ( Andarhāband ) �اندر� ( inter ) و �هابند� ( connect ) • برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد. ... [مشاهده متن کامل]
• ازین گذشته، احمقانه است که برای واژگانی که از پیشوند تشکیل شده اند، همتاهای آمیخته و چند واژه ای برابرنهاده بشن؛ چراکه همیشه پیشوندها از واژه ها پویاتر و کارا تر اند. • ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام اند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن. • این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره. واژه ی �اندرهابند� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند. • سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.