intercommunion

/ˌɪntəkəˈmjuːnɪən//ˌɪntəkəˈmjuːnɪən/

معنی: امیزش، ارتباط مشترک، اقدام مشترک
معانی دیگر: هم اندیشی، ارتباط فکری و روحی (به ویژه میان فرقه ها و مذاهب مختلف)، مراوده

جمله های نمونه

1. With the intercommunion of MDS module, DQP module implement to query on isomerous databases.
[ترجمه گوگل]با ارتباط میان ماژول MDS، ماژول DQP برای پرس و جو در پایگاه های داده ایزومر پیاده سازی می شود
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مدول MDS، ماژول DQP برای پرس و جو در پایگاه داده های isomerous پیاده سازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With the reinforcement of the international intercommunion, communication function is gradually emphasized.
[ترجمه گوگل]با تقویت ارتباطات بین المللی، به تدریج بر عملکرد ارتباطی تأکید می شود
[ترجمه ترگمان]با تقویت of بین المللی، عملکرد ارتباط به تدریج مورد تاکید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chinese piano pluses'composing developed with a history of intercommunion and and eastern culture.
[ترجمه گوگل]آهنگسازی پیانوهای چینی با سابقه فرهنگ مشترک و فرهنگ شرقی توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]نکات مثبت پیانو در مورد پیانوی چینی با تاریخی از فرهنگ intercommunion و فرهنگ شرقی گسترش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Welcome intercommunion of studying overseas, traveling experience and any other interesting things in this block.
[ترجمه گوگل]از ارتباط بین تحصیل در خارج از کشور، تجربه سفر و هر چیز جالب دیگری در این بلوک استقبال کنید
[ترجمه ترگمان]به مطالعه در خارج از کشور، تجربه سفر و چیزهای جالب دیگر در این بلوک خوش آمدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both linguistic and nonlinguistic intercommunion must be resorted to to communicate information in detective interrogation.
[ترجمه گوگل]برای انتقال اطلاعات در بازجویی کارآگاهی باید از ارتباط میان زبانی و غیرزبانی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]هم linguistic زبانی و هم nonlinguistic باید به برقراری ارتباط اطلاعات در بازجویی های ردیابی متوسل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective To promote intercommunion and development of traditional medicine andtraditional medicine.
[ترجمه گوگل]هدف ارتقای ارتباطات و توسعه طب سنتی و طب سنتی
[ترجمه ترگمان]هدف ترویج intercommunion و توسعه پزشکی سنتی andtraditional
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Speech signal is the most convenient and shortcut way of intercommunion.
[ترجمه گوگل]سیگنال گفتار راحت‌ترین و میانبرترین راه ارتباط بین افراد است
[ترجمه ترگمان]سیگنال گفتار راحت تر و convenient روش of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The establishment of special administration and academic groups makes wider intercommunion and improve together.
[ترجمه گوگل]ایجاد ادارات ویژه و گروه‌های دانشگاهی باعث ایجاد ارتباطات گسترده‌تر و بهبود همگانی می‌شود
[ترجمه ترگمان]تاسیس دولت و گروه های آموزشی خاص باعث افزایش intercommunion و پیشرفت آن ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Clever Long - distance Education Net mainly includes abundant contents such as synchronous teaching, synchronous tutorship, intercommunion online, resource online etc.
[ترجمه گوگل]شبکه آموزش از راه دور هوشمندانه عمدتاً شامل محتویات فراوانی مانند آموزش همزمان، آموزش همزمان، ارتباط آنلاین، منابع آنلاین و غیره است
[ترجمه ترگمان]سیستم آموزش مسافت های طولانی، عمدتا شامل محتوای فراوان از قبیل آموزش همزمان، tutorship همزمان، intercommunion آنلاین، منابع آنلاین و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

ارتباط مشترک (اسم)
intercommunion

اقدام مشترک (اسم)
intercommunion

پیشنهاد کاربران

بپرس