interchangeability


معاوضه پذیری، تبادل پذیری، قابلیت مبادله، ترادف، تناوب

جمله های نمونه

1. The circuit breaker replacement is extremely simple, handcart interchangeability good.
[ترجمه گوگل]تعویض کلید مدار بسیار ساده است، قابلیت تعویض گاری دستی خوب است
[ترجمه ترگمان]جایگزینی برای تعویض به شدت ساده است، یک ارابه دستی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. High level of parts interchangeability for all gearmotor components benefits the customer with increased options, reduced costs, faster deliveries, and a faster maintenance "learning curve".
[ترجمه گوگل]سطح بالایی از قابلیت تعویض قطعات برای همه اجزای گیربکس، با افزایش آپشن ها، کاهش هزینه ها، تحویل سریع تر، و "منحنی یادگیری" تعمیر و نگهداری سریع تر، به نفع مشتری است
[ترجمه ترگمان]سطح بالایی از قطعات interchangeability برای همه اجزای gearmotor با افزایش گزینه های، کاهش هزینه ها، تحویل سریع تر و \"منحنی یادگیری\" سریع تر به مشتریان سود می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Provided the interchangeability of similar components, and reduced the cost and time of installation equipment and cable.
[ترجمه گوگل]امکان تعویض اجزای مشابه را فراهم کرد و هزینه و زمان نصب تجهیزات و کابل را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]Provided قطعات مشابه، و هزینه و زمان نصب تجهیزات نصب و کابل را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gujin Zi and interchangeability of Chinese characters are two adequate terms in the traditional philology.
[ترجمه گوگل]گوجین زی و قابلیت تعویض حروف چینی دو اصطلاح کافی در زبان شناسی سنتی هستند
[ترجمه ترگمان]Gujin Zi و interchangeability از شخصیت های چینی دو دوره مناسب در زبان شناسی سنتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The range offers higher speeds, interchangeability and longer lifetimes.
[ترجمه گوگل]این محدوده سرعت بالاتر، قابلیت تعویض و طول عمر بیشتر را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این دامنه دارای سرعت بالاتر، interchangeability و طول عمر طولانی تر می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper deals with the interchangeability of sawtooth thread used in unidirectional heavy load and the exact fit which apply the fit specific property by means of virtual pitch diameter.
[ترجمه گوگل]این مقاله با قابلیت تعویض نخ دندانه اره مورد استفاده در بارهای سنگین یک جهته و تناسب دقیقی که ویژگی خاص مناسب را با استفاده از قطر گام مجازی اعمال می کند، می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله با the رشته sawtooth مورد استفاده در بار سنگین تک سویه و تناسب دقیق که ویژگی خاص مناسب را با استفاده از قطر قیر مجازی به کار می برد، سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sometimes used to remove interchangeability feature from interchangeable - lens cameras.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات برای حذف قابلیت تعویض از دوربین های لنز قابل تعویض استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات برای حذف ویژگی interchangeability از دوربین interchangeable استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is used as an illustration of the interchangeability of mass and energy.
[ترجمه گوگل]به عنوان تصویری از قابلیت تعویض جرم و انرژی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آن به عنوان مثالی از the جرم و انرژی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The interchangeability between time scale and time shift of wideband HFM signal was proposed.
[ترجمه گوگل]قابلیت تعویض بین مقیاس زمانی و تغییر زمانی سیگنال HFM پهن باند پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]interchangeability بین مقیاس زمانی و تغییر زمان سیگنال HFM پهنای باند پیشنهاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This trestle bridge is characterized by unit interchangeability and bay adjustability. The application in construction site has proved its good performance.
[ترجمه گوگل]این پل با قابلیت تعویض واحد و قابلیت تنظیم خلیج مشخص می شود کاربرد در سایت ساخت و ساز عملکرد خوب خود را ثابت کرده است
[ترجمه ترگمان]این پل سه پایه با واحد interchangeability و adjustability مشخص می شود کاربرد در محل ساخت وساز عملکرد خوب خود را ثابت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. High interchangeability, suit for volume-produce.
[ترجمه گوگل]قابلیت تعویض بالا، مناسب برای تولید حجم
[ترجمه ترگمان]interchangeability بالا، کت و شلوار برای تولید حجم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However there are many references to improved communication, greater interchangeability, efficiency and responsiveness to client needs.
[ترجمه گوگل]با این حال ارجاعات زیادی به بهبود ارتباطات، قابلیت تعویض بیشتر، کارایی و پاسخگویی به نیازهای مشتری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، منابع زیادی برای بهبود ارتباطات، کارایی بیشتر، کارایی و پاسخگویی به نیازهای مشتری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But man's soul is most awake in his knowledge of the interchangeability of the term "existence" and "transitoriness".
[ترجمه گوگل]اما روح انسان بیش از همه در آگاهی از قابلیت تعویض واژه «وجود» و «گذرا» بیدار است
[ترجمه ترگمان]اما روح انسان بیشتر در آگاهی خود از واژه \"وجود\" و \"transitoriness\" بیدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The applied coating is only around 8 um thick, ensuring dimensional interchangeability between coated and uncoated parts.
[ترجمه گوگل]ضخامت پوشش اعمال شده تنها حدود 8 میکرومتر است که قابلیت تعویض ابعادی بین قطعات پوشش داده شده و بدون پوشش را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]پوشش کاربردی فقط در حدود ۸ um ضخامت دارد و interchangeability ابعادی را بین بخش های پوشیده شده و uncoated تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] قابلیت تعویض متقابل

انگلیسی به انگلیسی

• state of being exchangeable, ability to be interchanged

پیشنهاد کاربران

هم زمان دو مولفه رو انجام دادن یا متوجه شدن
قابلیت تعویض

بپرس