interchange

/ˌɪntərˈt͡ʃeɪndʒ//ˌɪntəˈt͡ʃeɪndʒ/

معنی: مبادله، باهم عوض کردن، تبادل کردن، متناوب ساختن، تغییر دادن، مبادله کردن
معانی دیگر: داد و گرفت، پایاپایی، معاوضه کردن، عوض و بدل کردن، (جای دو چیز را با هم عوض کردن) گهولیدن، متناوب کردن، یکی در میان کردن، گاهوار کردن، پستا کردن، داد و گرفت کردن، پا یا پای کردن، تناوب، پستایی، گاهواری، گهولش، باهم عو­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: interchanges, interchanging, interchanged
(1) تعریف: to exchange the positions of (two things).
مشابه: alternate, rotate

- The secretarial job and the assistant's position were interchanged.
[ترجمه گوگل] شغل منشی و سمت دستیار عوض شد
[ترجمه ترگمان] شغل منشی و موقعیت دستیار عوض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give and receive in a reciprocal way; exchange.
مشابه: change, exchange, reciprocate, trade

- We interchanged information.
[ترجمه گوگل] ما اطلاعات را مبادله کردیم
[ترجمه ترگمان] ما اطلاعات رو رد کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to alternate positions or change places.
مشابه: alternate, rotate

- After each person takes a turn, they interchange.
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه هر نفر یک نوبت می‌گیرد، با هم عوض می‌شوند
[ترجمه ترگمان] بعد از هر یک از هر یک نوبت عوض می شوند و عوض می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: an act or instance of reciprocally giving and receiving; exchange.
مشابه: exchange

- an interchange of goods
[ترجمه گوگل] تبادل کالا
[ترجمه ترگمان] یک مبادله کالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a highway juncture in which different road levels are used to permit vehicles to move from one road to another without disturbing the flow of traffic.

جمله های نمونه

1. the interchange of gifts
مبادله ی هدایا

2. to interchange a car's tires
تایرهای اتومبیل را عقب و جلو کردن

3. to interchange blows
زد و خورد کردن

4. to interchange ideas
تبادل افکار کردن

5. to interchange work with play
کار و بازی را یکی پس از دیگری انجام دادن

6. The most complicated motorway interchange in Britain is known as Spaghetti Junction.
[ترجمه گوگل]پیچیده ترین تقاطع بزرگراه در بریتانیا به نام Spaghetti Junction شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]The motorway در بریتانیا به عنوان تقاطع اسپاگتی معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The interchange of ideas illumines the debate.
[ترجمه گوگل]تبادل ایده ها بحث را روشن می کند
[ترجمه ترگمان]تبادل ایده ها باعث ایجاد بحث می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What made the meeting exciting was the interchange of ideas from different disciplines.
[ترجمه گوگل]چیزی که این نشست را هیجان انگیز کرد، تبادل نظر از رشته های مختلف بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که این ملاقات را هیجان انگیز کرد تبادل ایده ها از رشته های مختلف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An international medical conference was established for the interchange of new ideas and approaches.
[ترجمه گوگل]یک کنفرانس بین المللی پزشکی برای تبادل ایده ها و رویکردهای جدید تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]یک کنفرانس پزشکی بین المللی برای تبادل ایده ها و رویکردهای جدید تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your task is to interchange words so that the sentence makes sense.
[ترجمه گوگل]وظیفه شما این است که کلمات را عوض کنید تا جمله معنی پیدا کند
[ترجمه ترگمان]وظیفه شما مبادله کلمات است به طوری که جمله منطقی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such an interchange is identified as crucial for maintaining the cooperation that appears absent in adversarial Western systems.
[ترجمه گوگل]چنین مبادله ای برای حفظ همکاری که در سیستم های متخاصم غربی غایب به نظر می رسد، حیاتی است
[ترجمه ترگمان]این تبادل برای حفظ هم کاری که در سیستم های خصمانه غربی وجود ندارد، حیاتی و حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was so much communication and interchange, and careful study and research. . . .
[ترجمه گوگل]ارتباطات و تبادل نظر و مطالعه و تحقیق دقیق بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان]ارتباطات و تبادل زیاد و مطالعه دقیق و تحقیقات دقیق بسیاری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. X435 contains information such as interchange control numbers and Electronic Data Interchange document content types - helping improve security and audit trail capabilities.
[ترجمه گوگل]X435 حاوی اطلاعاتی مانند شماره‌های کنترل تبادل و انواع محتوای اسناد تبادل اطلاعات الکترونیکی است - به بهبود امنیت و قابلیت‌های پیگیری حسابرسی کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]X۴۳۵ حاوی اطلاعاتی از قبیل شماره کنترل تبادل و تبادل اطلاعات الکترونیکی انواع محتوای اسناد الکترونیکی است که به بهبود قابلیت های ردیابی امنیت و حسابرسی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Structured documents messaging consists of the automated interchange of standardized and approved messages between computer applications, via telecommunications lines.
[ترجمه گوگل]پیام‌رسانی اسناد ساختاریافته شامل تبادل خودکار پیام‌های استاندارد و تایید شده بین برنامه‌های رایانه‌ای، از طریق خطوط مخابراتی است
[ترجمه ترگمان]پیام رسانی اسناد ساختاریافته متشکل از تبادل خودکار پیغام های استاندارد شده و تایید شده بین برنامه های کامپیوتری، از طریق خطوط مخابراتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The conference provides a forum for the interchange of ideas and information.
[ترجمه گوگل]این کنفرانس یک انجمن برای تبادل ایده ها و اطلاعات فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس انجمنی برای تبادل ایده ها و اطلاعات فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The interchange would also rely more on personal meetings whether at seminars or not and some records would not then exist at all.
[ترجمه گوگل]این مبادله همچنین بیشتر متکی به جلسات شخصی است، چه در سمینارها یا نه، و برخی از سوابق اصلاً وجود نداشته باشند
[ترجمه ترگمان]این تبادل همچنین بر جلسات شخصی خود چه در سمینارها و چه در سمینارها و چه در برخی از بایگانی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبادله (اسم)
exchange, change, truck, interchange, swapping, trade in, truckage

باهم عوض کردن (فعل)
interchange

تبادل کردن (فعل)
interchange

متناوب ساختن (فعل)
interchange

تغییر دادن (فعل)
modify, affect, change, alter, shift, mutate, turn, vary, interchange, permute

مبادله کردن (فعل)
exchange, intercommunicate, swap, trade, chaffer, dicker, interchange, trade off

تخصصی

[عمران و معماری] تقاطع غیر همسطح - تبدیلگاه - مبدل
[مهندسی گاز] مبادله کردن، تعویض کردن، متناوب کردن
[صنعت] تبادل کردن، معاوضه کردن، مبادله کردن
[نساجی] تبادل داخلی - جابجایی
[ریاضیات] عوض کردن، معاوضه، مبادله، تفویض، با تبدیل، جابجا کردن، مبادله کردن، تعویض

انگلیسی به انگلیسی

• act of placing one thing in the place of another; alternate giving and receiving; exchange; alternation; system for routing traffic on and off highways
exchange, trade; place one thing in the place of another; alternate; alternately give and receive
the interchange of things, people, or ideas is the exchange of them between a number of people or groups.
if things or ideas interchange or are interchanged, they change places or are exchanged with each other.
an interchange on a motorway is a junction where it meets another main road.

پیشنهاد کاربران

جابجا کردن
We can interchange the seats if you prefer a different view.
I need to interchange a car's tires before the long road trip.
a highway intersection designed to permit traffic to move freely from one road to another without crossing another line of traffic.
تبادل نظر
بجای هم استفاده کردن
a connection between two roads that allows vehicles to move from one road to the other without crossing the flow of traffic
ارتباط بین دو جاده که به وسایل نقلیه اجازه می دهد بدون عبور از جریان ترافیک از یک جاده به جاده دیگر حرکت کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

جاده تبادلی
در زمینه حمل و نقل، جاده تبادلی نوعی تقاطع است که از مدل تقاطع غیرهمسطح و رمپ برای عبور و مرور خودروها در خطوط مختلف استفاده می کند. جاده های تبادلی یا انتقالی، بخشی از یک بزرگراه محسوب می شوند.

interchange
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/interchange• https://en.wikipedia.org/wiki/Interchange_(road)
Interchange
برخورد
جابجا شدن
تبادلات
اَندَردِگَریدن.
اندردگراندن.
interchange ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: تقاطع ناهم سطح 2
تعریف: تقاطعی که امکان عبور وسایل نقلیه را با استفاده از اختلاف سطح، به صورت زیرگذر یا روگذر، فراهم کند
بده بستان
گَهولِش
تبادل
محل تلاقی دو یا چند بزرگراه
act of placing one thing in the place of another; alternate giving and receiving; exchange; alternation; system for routing traffic on and off highways
پس واژه جایگزینی، جابجایی، دگرش را پیشنهاد می کنیم
بادرود

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس