interbreed

/ˌɪntəˈbriːd//ˌɪntəˈbriːd/

معنی: اصلاح نژاد کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: hybridize، نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: interbreeds, interbreeding, interbred
(1) تعریف: to cause to breed with an individual of a different kind or species; crossbreed.

(2) تعریف: to cause to breed with a closely related individual of the same kind or species.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to produce offspring by breeding with an individual of a different race or species.

(2) تعریف: to produce offspring by breeding with a closely related individual.

جمله های نمونه

1. These two types of dog can interbreed/be interbred .
[ترجمه گوگل]این دو نوع سگ می توانند با هم آمیخته شوند
[ترجمه ترگمان]این دو نوع سگ می تواند interbred \/ be باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Since the birds interbreed they cannot be classed as different species.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پرندگان با هم ترکیب می شوند، نمی توان آنها را به عنوان گونه های مختلف طبقه بندی کرد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پرندگان interbreed را نمی توان به عنوان گونه های مختلف طبقه بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Did they trade, make war, interbreed?
[ترجمه گوگل]آیا آنها تجارت کردند، جنگ کردند، آمیخته شدند؟
[ترجمه ترگمان]آن ها با هم معامله کردند، جنگ کردند، interbreed؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although they can be prevailed upon to interbreed in captivity, they never do so in the wild.
[ترجمه گوگل]اگرچه می توان آنها را برای تلاقی در اسارت غالب کرد، اما هرگز این کار را در طبیعت انجام نمی دهند
[ترجمه ترگمان]با اینکه ممکن است آن ها را در اسارت نگه دارند، اما آن ها هرگز این کار را در حیات وحش انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fish of different shape are already reluctant to interbreed.
[ترجمه گوگل]ماهی هایی با شکل های مختلف در حال حاضر تمایلی به آمیختگی ندارند
[ترجمه ترگمان]ماهی از شکل های مختلف از قبل به interbreed بی میل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gray moths still could interbreed with black moths, proving that they belonged to the same species.
[ترجمه گوگل]پروانه‌های خاکستری هنوز هم می‌توانستند با پروانه‌های سیاه آمیخته شوند و ثابت کنند که به یک گونه تعلق دارند
[ترجمه ترگمان]بید خاکستری هنوز می توانستند با بید سیاه حرکت کنند و ثابت کنند که آن ها متعلق به همان گونه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To mate so as to produce a hybrid; interbreed.
[ترجمه گوگل]جفت گیری به طوری که یک هیبرید تولید کند آمیخته شدن
[ترجمه ترگمان] به عنوان شریک شدن به عنوان یه دورگه - \" interbreed \" -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because the fish are so closely related and interbreed in the laboratory, geneticists can map the genes involved in the reduction of the stickleback pelvis.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ماهی ها بسیار نزدیک هستند و در آزمایشگاه با هم ترکیب می شوند، متخصصان ژنتیک می توانند ژن های دخیل در کاهش لگن چسبنده را ترسیم کنند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ماهی ها به شدت به هم مرتبط هستند و در آزمایشگاه تولید می شوند، geneticists می تواند ژن های مربوط به کاهش لگن stickleback را ترسیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These species do not interbreed.
[ترجمه گوگل]این گونه ها آمیخته نمی شوند
[ترجمه ترگمان]این گونه ها interbreed نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Of the few species that do have the opportunity to interbreed, none do so frequently.
[ترجمه گوگل]از معدود گونه هایی که فرصت آمیختگی را دارند، هیچکدام به طور مکرر این کار را انجام نمی دهند
[ترجمه ترگمان]از معدود گونه هایی که این فرصت را برای interbreed دارند، هیچ یک از آن ها این کار را انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Theoretically, as we have seen, a species is a form which can not interbreed successfully with any other.
[ترجمه گوگل]از نظر تئوری، همانطور که دیدیم، یک گونه شکلی است که نمی تواند با موفقیت آمیخته شود
[ترجمه ترگمان]از لحاظ نظری، همانطور که دیده ایم، یک گونه شکلی است که نمی تواند با هر نوع دیگری با موفقیت انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were rare, and the pure - strain wild turkeys had begun to interbreed with farmers domestic stock.
[ترجمه گوگل]آنها نادر بودند و بوقلمون های وحشی نژاد خالص شروع به آمیختگی با دام های بومی کشاورزان کرده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی کم بودند و بوقلمون سرکش و وحشی، با کشاورزان محلی شروع به بازی کردن با کشاورزان محلی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As humans push farther into the wild bird's South Asian habitat, the chickens they bring with them interbreed with jungle fowl, polluting their genomes.
[ترجمه گوگل]همانطور که انسان ها به سمت زیستگاه پرندگان وحشی در جنوب آسیا پیش می روند، جوجه هایی که با خود می آورند با مرغان جنگل آمیخته می شوند و ژنوم آنها را آلوده می کنند
[ترجمه ترگمان]در حالی که انسان ها بیشتر به سکونت گاه آسیای جنوبی پرندگان می روند، مرغ های خانگی آن ها را باخود به شکار پرندگان جنگل می آورند و genomes را آلوده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Coyotes (another species in the genus Canis) have expanded east and begun to interbreed with C. lycaon.
[ترجمه گوگل]کایوت ها (یک گونه دیگر از جنس Canis) به سمت شرق گسترش یافته اند و شروع به آمیخته شدن با C lycaon کرده اند
[ترجمه ترگمان]Coyotes (گونه دیگر در سرده Canis)به شرق گسترش یافته و با C شروع به interbreed کرده است lycaon
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلاح نژاد کردن (فعل)
grade, interbreed

انگلیسی به انگلیسی

• breed animals or plants from different species or varieties, crossbreed, hybridize

پیشنهاد کاربران

to breed or cause to breed with members of another breed or group
تولید مثل یا زاد و ولد کردن با اعضای یک نژاد یا گروه دیگر
Some of the wolves had interbred with domestic dogs.
Many questions remain disputed with regard to the exact nature of biotypes, especially their degree of genetic isolation and whether interbreeding occurs when two of them are brought into sympatry.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/interbreed
آمیزیش بین نژادی
آمیزش بین نژاد های مختلف یک گونه
Interbreed از لحاظ علمی خیلی اشتباه هست که بگیم امیزش دو گونه متفاوت هست در واقع interbreed امیزش افراد متفاوت در یک گونه هست مثلا میتونه از نژاد های متفاوت باشه. در کل یعنی interbreed میتونه نشانگر امیزش یک سفید پوست با سیاه پوست باشه ولی نمیتونه نشانگر امیزش دو گونه متفاوت مثل میمون با الاغ باشه.
تکامل نژادی - درهم تنیدگی نژادی حاصل از جفت گیری
میان زاد گیری ( جفت گیری دو گونه متفاوت و پدید آمدن در نتیجه این جفتگیری )
British:: to breed within a single family or strain so as to produce particular characteristics in the offspring
American:: hybridize
من نمی دونم تاکید بر اصلاح نژاد از کجا آمده. این واژه فقط به معنای� جفت گیری و زادولد� میان نژادهای مختلف یک گونه است و لزوما همیشه به معنای اصلاح نژاد نیست مگر تعمدا توسط انسان ها

بپرس