interaction

/ˌɪntəˈrækʃn̩//ˌɪntəˈrækʃn̩/

معنی: فعل و انفعال، اثر متقابل
معانی دیگر: برهم کنش، هم کنش، کنش و واکنش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: interactional (adj.)
• : تعریف: action each upon the other or others; reciprocal action, influence, or effect.

- the group's social interaction
[ترجمه مسیحا] تعامل اجتماعی گروه
|
[ترجمه ناشناس] عمل هر یک بر دیگری یا دیگران؛ عمل متقابل، تأثیر یا تأثیر.
|
[ترجمه گوگل] تعامل اجتماعی گروه
[ترجمه ترگمان] تعامل اجتماعی گروهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the interaction of each being with its own environment
هم کنش هر موجود با محیط خود

2. Informal interaction among employees is seen as part of the ongoing training process.
[ترجمه گوگل]تعامل غیررسمی بین کارکنان به عنوان بخشی از فرآیند آموزش مداوم در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]تعامل غیر رسمی بین کارمندان به عنوان بخشی از فرآیند آموزش مداوم دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Price is determined through the interaction of demand and supply.
[ترجمه گوگل]قیمت از طریق تعامل تقاضا و عرضه تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]قیمت از طریق تعامل تقاضا و عرضه تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Language games are usually intended to encourage student interaction.
[ترجمه گوگل]بازی های زبانی معمولاً برای تشویق تعامل دانش آموزان در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]بازی های زبانی معمولا برای تشویق تعامل دانش آموزان در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's not enough interaction between the management and the workers.
[ترجمه گوگل]تعامل کافی بین مدیریت و کارگران وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]تعامل کافی بین مدیریت و کارگران وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What is her interaction with her boss like?
[ترجمه گوگل]تعامل او با رئیسش چگونه است؟
[ترجمه ترگمان]تعامل او با رئیسش چگونه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The interaction of the two groups produced many good ideas.
[ترجمه گوگل]تعامل دو گروه ایده های خوبی را به وجود آورد
[ترجمه ترگمان]تعامل این دو گروه ایده های خوب زیادی تولید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is the interaction of high technology with traditional novelistic modes which is the focus of the work.
[ترجمه گوگل]این تعامل فن آوری بالا با حالت های رمان نویسی سنتی است که تمرکز کار است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In addition, there is dynamic interaction between the two varieties, mainly through code switching.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تعامل پویا بین دو نوع، عمدتاً از طریق تغییر کد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تعامل پویا بین دو نوع، عمدتا از طریق تغییر کد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The interaction is strong, as it involves the electric field of the radiation and the electric charge of the electron.
[ترجمه گوگل]این برهمکنش قوی است، زیرا میدان الکتریکی تابش و بار الکتریکی الکترون را شامل می شود
[ترجمه ترگمان]تعامل قوی است چون شامل میدان الکتریکی تابش و بار الکتریکی الکترون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Speech is normally used in face to face interaction whereas writing is used across barriers of space and time.
[ترجمه گوگل]گفتار معمولاً در تعامل چهره به چهره استفاده می شود در حالی که نوشتن در میان موانع مکان و زمان استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]گفتار معمولا در مواجهه با تعامل رو به رو است در حالی که نوشتن در موانع فضا و زمان مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Piaget identified social interaction as one of the major variables that facilitate cognitive development.
[ترجمه گوگل]پیاژه تعامل اجتماعی را به عنوان یکی از متغیرهای اصلی که رشد شناختی را تسهیل می کند شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان]Piaget به عنوان یکی از متغیرهای اصلی که رشد شناختی را تسهیل می کند، تعامل اجتماعی خود را شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Social Interaction and Collaboration Social interaction and collaboration among children in school are essential for the development and learning of children.
[ترجمه گوگل]تعامل اجتماعی و همکاری تعامل و همکاری اجتماعی بین کودکان در مدرسه برای رشد و یادگیری کودکان ضروری است
[ترجمه ترگمان]تعامل اجتماعی و هم کاری اجتماعی هم کاری و هم کاری میان کودکان در مدرسه برای رشد و یادگیری کودکان ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It brings a different level of interaction.
[ترجمه گوگل]سطح متفاوتی از تعامل را به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]این کار سطح متفاوتی از تعامل را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فعل و انفعال (اسم)
action and reaction, interaction, interplay

اثر متقابل (اسم)
interaction, interplay

تخصصی

[شیمی] فعل و انفعال، برهم کنش، هم کنش، کنش و واکنش
[عمران و معماری] اثر متقابل - اندرکنش - میانکنش - عمل متقابل - عمل فی ما بین - برهمکنش
[کامپیوتر] فعل و انفعال
[برق و الکترونیک] اندر کنش، تعامل
[مهندسی گاز] عمل متقابل
[زمین شناسی] اثر متقابل، اندر کنش، میانکنش، عمل متقابل، عمل فی مابین، برهمکنش
[صنعت] تعامل، اثر متقابل - تاثیرِ ترکیبی و یا خروجی مهمی که از دو یا چند متغیر حاصل می شود.
[ریاضیات] اثر متقابل، عکس العمل، بر هم کنش، تأثیر متقابل، اثر متقابل، اندرکنش، فعل و انفعال
[معدن] برهم کنش (مکانیک سنگ)
[پلیمر] برهم کنش
[آمار] اثر متقابل

انگلیسی به انگلیسی

• mutual action, reciprocal action; communication (computers)

پیشنهاد کاربران

۱. کنش متقابل. تاثیر متقابل. رفتار متقابل. تعامل ۲. ارتباط
مثال:
ongoing interaction between the two languages
تعامل و تاثیرمتقابل جاری بین دو زبان
impactful interaction تعامل اثرگذار تعامل ثمربخش
رد و بدل شدن . . . تعامل. . .
تعامل، ارتباط
مثال: Effective communication requires good interaction between team members.
ارتباط موثر نیازمند تعامل خوب بین اعضای تیم است.
[مواد شیمیایی] اندرکنش، [اشخاص] تعامل
ارتباط بین اشخاص. . . با حرف اضاف with
There's lots of INTERACTION WITH other students. .
تداخل ( در جذب دارو یا مواد مغذی )
درگیری مستقیم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : interact
✅️ اسم ( noun ) : interaction / interactivity / interactant / interactionism / interactionist
✅️ صفت ( adjective ) : interactive / interactional
✅️ قید ( adverb ) : interactively
✅تعامل
?How does history impact our lives today
History has a great impact on the society because the interaction between the society and its past is an unending one, the ⭐interaction⭐ is mutual and continuous. . . . History is involved because of historians effort in shaping the group memory and self - perception of the society
...
[مشاهده متن کامل]

واکنش
مراوده؛ رفت و برگشت
inter در پارسی برابر اندر است و به چم میان است و action در پارسی برابر کنش است پس interaction در پارسی می شود اندرکنش.
مذاکره، مباحثه، گفتگو
interaction ( فیزیک )
واژه مصوب: برهم‏کنش
تعریف: انتقال و تبادل انرژی میان دو ذره یا بین ذره و موج
هم کنشی ، هم کنشگری
interactions
روابط
( در فیزیک ) اندرکنش
fundamental Interactions = اندرکنش بنیادی
تعاملات، برهمکنش
ناسازگاری
مثل هیدروفوبیک بودن ماده ای و هیدروفیلیک بودن ماده ای دیگر
drug interaction
تداخل دارویی
1 : to talk or do things with other people
. They're quiet children who don't interact much
— often with
. She interacts with other children at nursery school
2 : to act together : to come together and have an effect on each other — often with
...
[مشاهده متن کامل]

When these two drugs interact ( with each other ) , the results can be deadly
.
🔴social interactions
🔴the interactions between the two drugs
[noncount]
🔴ways to encourage more interaction among children
تعامل / ناسازگاری و تداخل دارو ها با هم - اثر متقابل
Intervention : مداخله - دخالت / فاصله خوردگی ( زمانی )
Interaction : تعامل - فعل و انفعالات - هم کنش

عکس العمل
تعامل
همکاری
اندرکنش
همبستگی ( علم آمار کبیر )
کنش متقابل
در روابط اجتماعی به معنی: معاشرت
به معنی: communication - have a relationship
برهم کنش
بنام خدا
با سلام ، در علم طب و فارماکولوژی یا دارو شناسی بیشتر بکار میرود، به معنی ناسازگاری یکسری دارو با هم و زمانی که با یکدیگر مصرف شوند اصطلاحا ایجاد تداخل در کار همدیگر نموده یا اثر یک دارو توسط داروی دیگر افزایش یا کاهش یافته یا با هم ایجاد هم افزایی میکنند.
با سپاس
تماس
برخورد
the activity of being with or talking to other people and the way they react to each other
گفتگو
یک عمل متقابل
رابطه ی متقابل بین دو نفر
برهم کنش، تعامل
تعامل، ارتباط
پیوند متقابل
میانکُنش
سر و کار داری ، سر و کار داشتگی
همکاری ، همکاری دوسویه/دوطرفه
دوسو کاری ، دوسویه کاری ، کار دوسویه ، کار دوطرفه
کارکرد دوسویه/بینابینی
رفتار دوسویه/دوطرفه
برخورد دوسویه/دوطرفه
هم اثرگذاری ، اثرگذاری بر هم
اثرگذاری دوسویه/دوطرفه
تعامل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس