intently


معنی: بدقت
معانی دیگر: سرگرمانه، جدا، با سعی و کوشش، مشتاقانه، با تصمیم

جمله های نمونه

1. to follow a conversation intently
با دقت به مکالمه ای گوش فرادادن

2. the students were quiet and listened intently
شاگردان ساکت بودند و به دقت گوش می دادند.

3. He sat very erect, listening intently.
[ترجمه گوگل]او خیلی صاف نشسته بود و با دقت گوش می داد
[ترجمه ترگمان]بسیار شق ورق نشسته بود و با دقت گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I could see a man staring at me intently.
[ترجمه گوگل]می توانستم مردی را ببینم که به شدت به من خیره شده است
[ترجمه ترگمان]می توانستم مردی را ببینم که با دقت به من خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The child stared intently at her.
[ترجمه گوگل]کودک با دقت به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]کودک با دقت به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She listened intently for signs of life.
[ترجمه گوگل]او با دقت به نشانه های زندگی گوش داد
[ترجمه ترگمان]با دقت گوش می داد تا نشانه های زندگی را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He watched her face intently to catch every nuance of expression.
[ترجمه گوگل]او به دقت چهره او را تماشا کرد تا تمام تفاوت های ظاهری را درک کند
[ترجمه ترگمان]با دقت به صورتش نگاه کرد تا کوچک ترین تغییری در حالت چهره او پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was looking at her intently but she stared him out.
[ترجمه گوگل]او با دقت به او نگاه می کرد اما او به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]او با دقت به او نگاه می کرد، اما او به بیرون خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I listened intently to what she had to say.
[ترجمه گوگل]با دقت به حرف های او گوش دادم
[ترجمه ترگمان]با دقت به حرف های او گوش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was playing intently, eyes darting from the music to her hands.
[ترجمه گوگل]او به شدت بازی می کرد و چشمانش از موسیقی به سمت دستانش می چرخید
[ترجمه ترگمان]او داشت با دقت بازی می کرد، چشم هایش از موسیقی به دست او می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was standing under the truck's engine, staring intently into the masses of rusting pipework.
[ترجمه گوگل]او زیر موتور کامیون ایستاده بود و با دقت به انبوه لوله های زنگ زده خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]او زیر موتور کامیون ایستاده بود و با دقت به توده های of زنگ زده و زنگ زده خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They held their breath and listened intently.
[ترجمه گوگل]آنها نفس خود را حبس کردند و با دقت گوش دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها نفس را حبس کردند و با دقت گوش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mrs Singh seemed to be listening intently but I guess that a lot of what was being said went over her head.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که خانم سینگ با دقت گوش می‌دهد، اما حدس می‌زنم که بسیاری از چیزهایی که گفته می‌شد از سر او گذشت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که خانم سینگ به دقت گوش می داد، اما حدس می زنم خیلی از چیزهایی که می گفتند از بالای سرش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As she gazed intently towards the small group that was her family, a great sadness filled Beth's heart.
[ترجمه گوگل]همانطور که او با دقت به گروه کوچکی که خانواده اش بودند خیره شد، غم بزرگی قلب بث را پر کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که با دقت به گروه کوچکی که خانواده اش بود می نگریست، اندوه بزرگی قلب بت را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدقت (قید)
attentively, carefully, intently

انگلیسی به انگلیسی

• consciously, purposefully; attentively, with concentration; earnestly, seriously

پیشنهاد کاربران

مترادف است با:
keenly. steadily. fixedly. searchingly.
موشکافانه، هدفمندانه، کنجکاوانه.
🔴 with concentration, great effort or eager attention
▶️ “Listening to music and focusing intently on the words or tune” can also help break you out of your thoughts — at least temporarily, Dr. Marks said
با دقت
– The child stared intently at her
– She squinted her eyes, peering intently
– They held their breath and listened intently
وقتی با یه حالت ریز کردن چشم به یکی نگاه میکنید.
با دقت
به صرافت

بپرس