intensive

/ˌɪnˈtensəv//ɪnˈtensɪv/

معنی: تند، مشتاقانه، شدید، متمرکز، تشدیدی، پرقوت
معانی دیگر: شدید شونده یا کننده، فزونگر، پرتنشگر، فربودگر، تنجشگر، ستهم شونده، (کلاس درس) فشرده، (بیمارستان) وابسته به بخش آی - سی - یو (بخش مراقبت ویژه)، (کشاورزی) تنجیده، مفرط
intensive _
پسوند: پرمصرف، پرنیرو، پرنیاز [labor-intensive و energy-intensive]

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, marked by, or relating to intensity.

(2) تعریف: tending to stress or intensify.

(3) تعریف: highly concentrated in a small space or interval of time.

- The intensive course in French required a lot of homework, and the class met every day.
[ترجمه گوگل] دوره فشرده زبان فرانسه به تکالیف زیادی نیاز داشت و کلاس هر روز تشکیل جلسه می داد
[ترجمه ترگمان] درس فشرده در زبان فرانسه مستلزم انجام تکالیف زیادی بود و هر روز کلاس تشکیل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Toward the end of the semester, the students engage themselves in intensive study.
[ترجمه گوگل] در پایان ترم، دانشجویان خود را به مطالعه فشرده مشغول می کنند
[ترجمه ترگمان] در پایان ترم، دانشجویان خود را در مطالعه فشرده درگیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Intensive farming in the area increased the general food supply but depleted the soil of nutrients.
[ترجمه sssting] کشاورزی شدید در منطقه باعث افزایش عرضه عمومی غذا شد اما مواد مغذی خاک را از بین برد.
|
[ترجمه گوگل] کشاورزی فشرده در این منطقه، عرضه عمومی غذا را افزایش داد، اما خاک را از مواد مغذی تهی کرد
[ترجمه ترگمان] کشاورزی متمرکز در این ناحیه منبع غذایی عمومی را افزایش داد اما خاک مواد غذایی را تخلیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in grammar, indicating increased emphasis.
اسم ( noun )
مشتقات: intensively (adv.), intensiveness (n.)
• : تعریف: in grammar, a word, word unit, or other expression that increases emphasis.

جمله های نمونه

1. intensive cultivation
کشت تنجیده

2. intensive efforts
کوشش های شدید

3. intensive english language courses
کلاس های فشرده ی زبان انگلیسی

4. intensive heat
گرمای فزونگر

5. washington hospital's intensive care unit
بخش مراقبت های ویژه بیمارستان واشنگتن

6. The allies let loose an intensive artillery bombardment over the border.
[ترجمه گوگل]متفقین یک بمباران شدید توپخانه ای را بر فراز مرز انجام دادند
[ترجمه ترگمان]متفقین اجازه رها کردن یک بمباران شدید توپخانه از سوی مرز را دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ahead of us lay ten days of intensive training.
[ترجمه گوگل]پیش روی ما ده روز تمرین فشرده بود
[ترجمه ترگمان]پیش از ما ده روز آموزش فشرده برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Intensive care is given to the seriously ill.
[ترجمه گوگل]مراقبت های ویژه به بیماران شدید داده می شود
[ترجمه ترگمان]مراقبت از Intensive به شدت بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Intensive negotiations between the main parties preceded the vote.
[ترجمه گوگل]مذاکرات فشرده بین احزاب اصلی قبل از رای گیری انجام شد
[ترجمه ترگمان]مذاکرات فشرده بین احزاب اصلی قبل از رای گیری انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The south-west of the country suffered an intensive bombing campaign .
[ترجمه گوگل]جنوب غرب کشور متحمل بمباران شدیدی شد
[ترجمه ترگمان]جنوب - غرب کشور از یک عملیات بمباران شدید رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'll make an intensive study of a subject.
[ترجمه گوگل]من یک مطالعه فشرده روی یک موضوع انجام خواهم داد
[ترجمه ترگمان]من یک مطالعه فشرده از یک سوژه خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She spent the night in intensive care after the operation.
[ترجمه گوگل]او شب را پس از عمل در بخش مراقبت های ویژه گذراند
[ترجمه ترگمان]او شب را در مراقبت های شدید بعد از عملیات گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She needed intensive care for several days.
[ترجمه گوگل]او چندین روز به مراقبت های ویژه نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]او برای چند روز به مراقبت های ویژه نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They teach you English in an intensive course lasting just a week; it's quite an intensive few days!
[ترجمه گوگل]آنها انگلیسی را در یک دوره فشرده فقط یک هفته به شما آموزش می دهند این چند روز کاملا فشرده است!
[ترجمه ترگمان]آن ها به شما انگلیسی را در یک دوره فشرده که فقط یک هفته طول می کشد، آموزش می دهند؛ این چند روز سخت است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They secure their degrees by slogging through an intensive 11-month course.
[ترجمه گوگل]آنها مدرک خود را با گذراندن یک دوره فشرده 11 ماهه تضمین می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در طی یک دوره فشرده ۱۱ ماهه خود را تحت فشار قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Rice production is very labour intensive .
[ترجمه گوگل]تولید برنج بسیار کار فشرده است
[ترجمه ترگمان]تولید برنج بسیار متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

مشتاقانه (صفت)
intense, intensive

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

متمرکز (صفت)
intensive, centralized

تشدیدی (صفت)
intensive

پرقوت (صفت)
intensive

تخصصی

[ریاضیات] متوجه به یک نقطه، متمرکز، شدید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to intensity; characterized by intensity or a high degree; tending to make more intense; highly concentrated; pertaining to an intensive (grammar)
word or phrase which adds emphasis (grammar)
an intensive activity involves a very great concentration of energy, resources, or people on one particular task.

پیشنهاد کاربران

تشدید کننده؛ یک صفت یا قید قوی و تاکیدی؛ موکد ( دستور زبان )
( در گرامر ) بیان کنندۀ شدت، دهندۀ قوت یا تاکید ( برای صفت یا قید ) ؛ تاکیدی
به عنوان پسوند شاید بهترین ترجمه "بر" باشد. مثال:
time intensive زمان بر
memory intensive حافظه بر
data - intensive: داده محور
compute - intensive: پردازش محور
سسسسس
۱. عمیق ۲. متمرکز. ۳. فشرده ۴. {دستور زبان} تاکیدی ۵. شدید
مثال:
The allies let loose an intensive artillery bombardment over the border.
متفقین اجازه رها کردن یک بمباران توپخانه ای شدید و متمرکز بر روی مرز را دادند.
درتنا
( Dartanā )
time - intensive وقت گیر
labor - intensive پر زحمت
intensive ( adj ) ( ɪnˈtɛnsɪv ) =involving a lot of work or activity done in a short time, e. g. two weeks of intensive training. intensively ( adv )
intensive
ICU : Intensive Care Unit
⭕️🅥🅔🅡🅑
intensify = تشدید کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
intensity = شدت
intensification = تشدید
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
intense = شدید
intensive = فشرده
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
intensely = به شدت
intensively = بطور شدیدی
فشرده
Intensive course به معنی دوره فشرده
متعددی، فراوانی
With the combination of beam pressure and vapor pressure, intensive pores were formed on
the machined surface ( the keyhole effect ) .
با ترکیب فشار بخار و پرتو لیزر، منافذ متعددی روی سطح ماشین کاری شده ( اثر سوراخ کلید ) تشکیل می شوند.
متراکم
It is necessary to conduct research on irrigation systems, for intensive and organic growth
انجام تحقیقات در مورد سیستم های آبیاری برای کشت متراکم و ارگانیک، ضروری است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intensify
✅️ اسم ( noun ) : intensity / intensification / intensifier
✅️ صفت ( adjective ) : intense / intensive
✅️ قید ( adverb ) : intensely / intensively
تشدید شده، شدت یافته
در شیمی کمیت شدتی
شتشوی فشرده برای لباس های کثیف تر
شدید، فشرده
روابط تنگاتنگ intensive relationships
شدتی
در intensive properties به معنای خواص شدتی
Intensive Care Unit
همون ICU یا بخش مراقبت های ویژه
Giving a lot of attention or action to sth in a short period of time.
Exp: An intensive course in English.
( Pre Intermediate 1 )
اشتدادی
کاری شدید، پرفشار و پر زحمت/فشرده، متمرکز/دقیق و عمیق
اگه بعد از اسمی بیاد میشه: �. . . �بَر
مثال: سرمایه بر ( Capital Intensive )
خیلی شدید
دقیق ( complete and extremely detailed )
ویژه، خاص
تنگاتنگ - شدید - فشرده - پرشدت
مشقت آمیز
فشرده ( البته منظورش این است که کاری را فشرده و با تلاش زیاد انجام دهیم و صفت می باشد )
فشرده
متمرکز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس