intensify

/ˌɪnˈtensəˌfaɪ//ɪnˈtensɪfaɪ/

معنی: تشدید کردن، سخت کردن، شدید شدن
معانی دیگر: شدید کردن، بر شدت (چیزی) افزودن، تند و تیز کردن یا شدن، حاد کردن یا شدن، پرتنش کردن یا شدن، فربود کردن یا شدن، ستهم کردن یا شدن، (عکاسی - با به کار بردن آبگونه های تارساز فیلم را پررنگ تر و تارتر کردن) تار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intensifies, intensifying, intensified
• : تعریف: to make stronger, more acute, or more intense.
مترادف: augment, escalate, heighten, increase, strengthen
متضاد: abate, allay, assuage, blunt, cool, defuse, mitigate, moderate, mute, relax, relieve, temper
مشابه: accelerate, aggravate, boost, build, concentrate, deepen, elevate, enhance, exacerbate, inflame, invigorate, magnify, redouble, reinforce, sharpen, stimulate, swell, thicken, worsen

- His disturbing remarks intensified the unrest of the crowd.
[ترجمه مینا] اظهارات مشوش کننده او، ناآرامی جمعیت را شدید کرد
|
[ترجمه شان] اظهارات ناراحت کننده ( آزار دهنده ) او، ناآرامی جمعیت را، تشدید کرد.
|
[ترجمه گوگل] اظهارات ناراحت کننده او ناآرامی جمعیت را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان] سخنان آزاردهنده او نا آرامی را تشدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: intensification (n.)
• : تعریف: to become stronger, more acute, or more intense.
مترادف: augment, build up, escalate, heighten, increase, strengthen
متضاد: abate, cool, die, ebb, moderate, subside
مشابه: accelerate, build, deepen, heat, snowball, thicken, worsen

- Each day the work intensified.
[ترجمه اسحاقی] هر روز کار سخت تر می شد.
|
[ترجمه گوگل] هر روز کار تشدید می شد
[ترجمه ترگمان] هر روز کار شدت می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we must intensify our efforts
ما باید کوشش های خود را تشدید کنیم.

2. Guerrillas have pledged to intensify the armed struggle against the new government.
[ترجمه اسحاقی] پارتیزانها متعهد شده اند که نبرد مسلحانه با حکومت جدید را تشدید نمایند.
|
[ترجمه گوگل]چریک ها متعهد شده اند که مبارزه مسلحانه علیه دولت جدید را تشدید کنند
[ترجمه ترگمان]Guerrillas قول داده اند که مبارزه مسلحانه علیه دولت جدید را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The extreme cold seemed, if anything, to intensify.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که سرمای شدید، اگر چیزی باشد، تشدید می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سرمای شدید، اگر چیزی بود، به شدت شدیدتر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reforms served only to intensify the misery of the poorer peasants.
[ترجمه گوگل]اصلاحات فقط در خدمت تشدید بدبختی دهقانان فقیرتر بود
[ترجمه ترگمان]اصلاحات فقط برای تشدید بدبختی دهقانان فقیر بکار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conflict is almost bound to intensify.
[ترجمه گوگل]درگیری تقریباً تشدید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]درگیری تقریبا به شدت تشدید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Markets intensify economic inequality and add to the numbers of the poor.
[ترجمه گوگل]بازارها نابرابری اقتصادی را تشدید می کنند و بر تعداد فقرا می افزایند
[ترجمه ترگمان]بازارها نابرابری اقتصادی را افزایش داده و به شمار فقرا افزوده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If anything, they served to intensify the boredom by providing a comparative.
[ترجمه گوگل]در هر صورت، آنها با ارائه مقایسه ای به تشدید ملال کمک کردند
[ترجمه ترگمان]اگر چیزی وجود داشت، آن ها با ارائه تطبیقی، شدت خستگی را تشدید می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scheme merely encourages farmers to intensify production on their remaining land, it is argued.
[ترجمه گوگل]استدلال می‌شود که این طرح صرفاً کشاورزان را تشویق می‌کند تا تولید در زمین‌های باقی‌مانده خود را تشدید کنند
[ترجمه ترگمان]استدلال شده است که این طرح تنها کشاورزان را تشویق می کند تا تولید را بر روی زمین باقی مانده خود افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The downpour did not intensify by degrees but simply gushed forth with biblical fury, vertical and windless.
[ترجمه گوگل]بارش باران با درجه‌ای تشدید نشد، بلکه با خشم کتاب مقدس، عمودی و بدون باد فوران کرد
[ترجمه ترگمان]باران به تدریج شدت نیافت، بلکه به سادگی با خشم انجیلی، عمودی و بدون باد به بیرون فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These problems would intensify following the introduction of a core monetary union.
[ترجمه گوگل]این مشکلات پس از معرفی یک اتحادیه پولی اصلی تشدید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این مشکلات بدنبال معرفی یک اتحادیه مالی هسته ای تشدید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Liberalization and the introduction of competition intensify the split between winners and losers among electricity technologies and fuels according to environmental criteria.
[ترجمه گوگل]آزادسازی و معرفی رقابت، شکاف بین برندگان و بازندگان را در میان فن‌آوری‌های برق و سوخت بر اساس معیارهای زیست‌محیطی تشدید می‌کند
[ترجمه ترگمان]آزاد کردن و معرفی رقابت، شکاف بین برندگان و بازندگان را بین فن آوری های برق و سوخت ها با توجه به معیارهای زیست محیطی افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The latest figures announced yesterday will intensify pressure on the Government to produce a jobs package in next month's Budget.
[ترجمه گوگل]آخرین ارقامی که دیروز اعلام شد، فشار بر دولت را برای تهیه بسته شغلی در بودجه ماه آینده تشدید خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آخرین ارقام دیروز اعلام کردند که دولت فشار را بر دولت برای تولید یک بسته شغلی در بودجه ماه آینده افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He also will intensify the fight against crime and continue to work for welfare reform.
[ترجمه گوگل]او همچنین مبارزه با جرم و جنایت را تشدید خواهد کرد و به تلاش برای اصلاحات رفاهی ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]او همچنین مبارزه با جرائم را تشدید خواهد کرد و به کار برای اصلاح رفاه ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Companies may intensify production, improve productivity or reduce output - all of which tend to reduce employment.
[ترجمه گوگل]شرکت ها ممکن است تولید را تشدید کنند، بهره وری را بهبود بخشند یا تولید را کاهش دهند - همه اینها باعث کاهش اشتغال می شوند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها ممکن است تولید را افزایش داده، بهره وری را بهبود بخشیده و یا خروجی را کاهش دهند - که همه آن ها تمایل به کاهش اشتغال دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشدید کردن (فعل)
amplify, exacerbate, exasperate, intensify, strengthen, resonate

سخت کردن (فعل)
intensify, harden, braze, indurate, ossify

شدید شدن (فعل)
intensify

تخصصی

[برق و الکترونیک] تشدید کردن افزایش درخشندگی تصویر در زوی صفحه ی نماییش لامپ پر توکاتدی .

انگلیسی به انگلیسی

• make intense; strengthen, increase, heighten
if you intensify something or if it intensifies, it becomes greater in strength or degree.

پیشنهاد کاربران

intensify defense spending
تشدید هزینه های دفاعی
۱. تشدید کردن ۲. افزایش دادن ۳. تقویت کردن ۴. تشدید شدن
مثال:
her pleasure was intensified by guilt
شهوترانی زن بوسیله گناه تشدید شده بود.
شدت بخشیدن
⭕️🅥🅔🅡🅑
intensify = تشدید کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
intensity = شدت
intensification = تشدید
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
intense = شدید
intensive = فشرده
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
intensely = به شدت
intensively = بطور شدیدی
تشدید کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intensify
✅️ اسم ( noun ) : intensity / intensification / intensifier
✅️ صفت ( adjective ) : intense / intensive
✅️ قید ( adverb ) : intensely / intensively
رشد کردن
غنی شده؛ بهبود یافته؛ ارتقا یافته
intensified system
سیستم غنی شده؛ سیستمی که بهره وری آن بالا رفته است. مانند خاک مزرعه ای که با قادر است با تغییراتی، بهره وری محصول بیش تری فراهم کند.
enhance
intensify ( verb ) = heighten ( verb )
به معناهای: تشدید کردن، افزایش دادن، بالا بردن
پیش رونده
پررنگ کردن.
If you snap a selfie and the colors aren't intense enough, you may be able to intensify them with a photo editor.
تعالی
تکامل
بیشتر کردن
شدت گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس