intensified

جمله های نمونه

1. separation intensified their love
جدایی،عشق آن دو را تند و تیزتر کرد.

2. the guerrillas intensified their attacks
چریک ها بر شدت حملات خود افزودند.

3. the victors' arrogance intensified the people's hatred
نخوت فاتحین نفرت مردم را بیشتر کرد.

4. in the pacific theater the war intensified
جنگ در صحنه های نبرد اقیانوس آرام شدیدتر شد.

5. In June the civil war intensified.
[ترجمه گوگل]در ژوئن جنگ داخلی تشدید شد
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئن جنگ داخلی شدت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fighting in the area has intensified sharply.
[ترجمه گوگل]درگیری در این منطقه به شدت تشدید شده است
[ترجمه ترگمان]درگیری در این منطقه به شدت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The terrorists have intensified their bombing campaign.
[ترجمه گوگل]تروریست ها عملیات بمباران خود را تشدید کرده اند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها کمپین بمب گذاری خود را تشدید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government has intensified the military campaign against the rebels.
[ترجمه گوگل]دولت کارزار نظامی علیه شورشیان را تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت مبارزه نظامی علیه شورشیان را تشدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The drought has intensified.
[ترجمه گوگل]خشکسالی تشدید شده است
[ترجمه ترگمان]خشکسالی شدت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His mother's death intensified his loneliness.
[ترجمه گوگل]مرگ مادر تنهایی او را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]مرگ مادرش تنهایی او را تشدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Failure only intensified my desire to succeed.
[ترجمه گوگل]شکست فقط میل من را برای موفقیت تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]شکست فقط اشتیاق من برای موفقیت را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After the Six-Day War, their agitation intensified.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ شش روزه، آشفتگی آنها تشدید شد
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ شش روزه، آشفتگی آن ها تشدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Government has intensified its control of local expenditure and local councils have strongly opposed the policy.
[ترجمه گوگل]دولت کنترل خود را بر مخارج محلی تشدید کرده است و شوراهای محلی به شدت با این سیاست مخالفت کرده اند
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل خود را بر روی هزینه های محلی و شوراهای محلی تشدید کرده است و به شدت با این سیاست مخالفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The preparation intensified earlier this month as singers and technical staff arrived and started rehearsals.
[ترجمه گوگل]با ورود خوانندگان و کادر فنی و شروع تمرینات، آماده سازی اوایل این ماه تشدید شد
[ترجمه ترگمان]در اوایل این ماه آماده سازی برای خوانندگان و پرسنل فنی افزایش یافت و تمرینات آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His first source had been Terence, who had intensified his own investigations after the humiliation at the Amsterdam.
[ترجمه گوگل]اولین منبع او ترنس بود که پس از تحقیر آمستردام تحقیقات خود را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]نخستین منبع او ترنتیوس بود که تحقیقات خود را پس از تحقیری که در آمستردام انجام داده بود تشدید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made more intense; strengthened, increased, heightened

پیشنهاد کاربران

تشدید شده ( مثلاً : این پیشرفت های اخیر منجر به تلاش های مجدد و تشدید شده برای برآورده کردن خواسته ها برای سطوح بالاتر انعطاف پذیری شبکه شده است. )
تشدید یافته، مشدد
شدید، حاد، پر تنش

بپرس