intense

/ˌɪnˈtens//ɪnˈtens/

معنی: سخت، مشتاقانه، قوی، شدید، زیاد
معانی دیگر: ستهم، فربود، حاد، تند و تیز، آتشین، پرصمیمیت، پر تنش، پر زور، ژرف، (رنگ) سیر، تیره، پراحساسات، پرحرارت، پرشور، شورمند، جوشی، پرفعالیت، مهیج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: intensely (adv.), intenseness (n.)
(1) تعریف: having an extreme degree of something, such as heat, or existing in an extreme degree or state.
مترادف: acute, extreme, great, strong
متضاد: dull, faint, slight, subdued, weak
مشابه: burning, concentrated, considerable, exceptional, forceful, high, high-powered, keen, powerful, towering, vivid, wild

- A laser gives out an intense light.
[ترجمه سارا] لیزر نور شدیدی ایجاد می کند
|
[ترجمه گوگل] لیزر نور شدیدی را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان] یک لیزر نور شدید را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: strong, as feelings or emotions.
مترادف: ardent, burning, flaming, impassioned, passionate, profound, strong, vehement
متضاد: mild, subdued, weak
مشابه: acute, deep, exquisite, fervid, heated, hot, keen, perfervid, violent

- Their faces showed an intense hatred.
[ترجمه شان] چهره آنان نشان از نفرت شدیدشان داشت.
|
[ترجمه Mona] چهره انها نفرت شدیدی را نشان می دهد
|
[ترجمه پارسا] چهره ی آنها نفرت شدیدی را نشان داد
|
[ترجمه گوگل] در چهره آنها نفرت شدیدی دیده می شد
[ترجمه ترگمان] چهره شان کینه شدیدی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: strong or profound in effect.
مترادف: acute, extreme, powerful, profound, severe
متضاد: mild
مشابه: agonizing, ardent, excruciating, exquisite, grievous, pointed, potent

- The fallen soldiers suffered intense pain.
[ترجمه سجاد] سربازان بر اثر سقوط درد شدیدی را تجربه نمودند.
|
[ترجمه شهریار] سربازانی سقوط کرده از درد شدیدی رنج بردند
|
[ترجمه پارسا] سربازان سقوط کرده به درد شدیدی گرفتار شدند.
|
[ترجمه گوگل] سربازان کشته شده از درد شدید رنج می بردند
[ترجمه ترگمان] سربازان سقوط کردند و درد شدیدی را تحمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. intense blue
آبی سیر

2. intense cold
سرمای سخت

3. intense hatred
تنفر شدید

4. intense light
نور شدید

5. intense sadness fell upon me again
حزن شدید دوباره بر من مستولی شد.

6. intense study
مطالعه ی زیاد

7. intense thought
فکر عمیق

8. intense visceral delight
لذت شدید درونی

9. their intense love
عشق تند و تیز آنها

10. he is intense in everything he does
او در هر کاری که می کند حرارت به خرج می دهد.

11. in that intense heat, soldiers' bodies would soon putrefy
در آن گرمای شدید اجساد سربازان زود می گندید.

12. a spasm of intense fear
حمله ی شدید ترس

13. his bearing registered intense fear
از ظاهرش ترس شدیدی می بارید.

14. it was an intense moment
لحظه ی پرهیجانی بود.

15. she listened with intense attention
او با توجه تمام گوش فرا داد.

16. their hostility was intense
دشمنی آن دو شدید بود.

17. the water's heat was intense
گرمای آب شدید بود.

18. a love affair that was intense but lacked permanence
یک رابطه ی عشقی که شدید بود ولی دوام نداشت

19. the jealousy of his wife was intense
حسادت زن او شدید بود.

20. underneath that veneer of friendship there was intense hostility
در زیر آن ظاهر دوستانه دشمنی شدیدی وجود داشت.

21. half of our soldiers were mowed down by intense gunfire
تیراندازی شدید نیمی از سربازان ما را درو کرد.

22. Competition for the job was intense.
[ترجمه Mitra afzoode] رقابت برای این کار شدید بود
|
[ترجمه گوگل]رقابت برای این کار شدید بود
[ترجمه ترگمان]رقابت برای این کار شدید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. She felt an intense loathing for her boss.
[ترجمه گوگل]او احساس نفرت شدیدی نسبت به رئیسش داشت
[ترجمه ترگمان]نسبت به رئیسش احساس نفرت شدیدی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I am suffocated by the intense heat.
[ترجمه گوگل]از شدت گرما خفه ام می کند
[ترجمه ترگمان]با حرارت شدید خفه می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Susan was an intense young lady.
[ترجمه صالحی] سوزان یک بانوی جوان پرشور بود
|
[ترجمه گوگل]سوزان یک خانم جوان بود
[ترجمه ترگمان]سوزان یک خانم خیلی قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He suddenly felt an intense pain in his back.
[ترجمه M] او ناگهان درد شدیدی را در کمرش احساس کرد
|
[ترجمه گوگل]ناگهان درد شدیدی در کمرش احساس کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان دردی شدید در پشتش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He was sweating from the intense heat.
[ترجمه گوگل]از شدت گرما عرق کرده بود
[ترجمه ترگمان]از گرمای شدید عرق می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The economic pressures on small businesses are intense.
[ترجمه گوگل]فشارهای اقتصادی بر مشاغل کوچک شدید است
[ترجمه ترگمان]فشارهای اقتصادی بر روی تجارت های کوچک شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Young people today are under intense pressure to succeed.
[ترجمه گوگل]جوانان امروز برای موفقیت تحت فشار شدید هستند
[ترجمه ترگمان]امروزه جوانان تحت فشار شدیدی قرار دارند تا موفق شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

مشتاقانه (صفت)
intense, intensive

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

زیاد (صفت)
wide, great, numerous, liberal, manifold, high, thick, vast, rife, heavy, generous, intense, extortionate, copious, fulsome, populous, immane, immoderate, superabundant, supererogatory

تخصصی

[برق و الکترونیک] قوی
[ریاضیات] شدید، متمرکز

انگلیسی به انگلیسی

• extreme, great, powerful, high; strong, profound, deep; acute, severe
something that is intense is very great in strength or degree.
an intense person is serious all the time.

پیشنهاد کاربران

بسیار مشتاق
خیلی جدی
intense ( stressful ) . This is a very intense situation we are discussing
پر استرس
مفرط
⭕️🅥🅔🅡🅑
intensify = تشدید کردن
⭕️🅝🅞🅤🅝
intensity = شدت
intensification = تشدید
⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔
intense = شدید
intensive = فشرده
⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑
intensely = به شدت
intensively = بطور شدیدی
زمان بر : intense time
Used when you have a strong feeling or opinion.
Also used when the situation or environment in which you are, is extremely serious, where there's no space for any mistake.
( بسیار/خیلی ) جدی، صادقانه و بدون شوخی، ( موقعیت، شرایط، یا محیط ) بسیار حساس، نفس گیر، پرتنش، متشنج
تقریبا بعنوان شدید کردن هر صفتی کاربرد دارد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intensify
✅️ اسم ( noun ) : intensity / intensification / intensifier
✅️ صفت ( adjective ) : intense / intensive
✅️ قید ( adverb ) : intensely / intensively
با توان بالا
نفسگیر
intense course => درس سخت
intensive course => درس فشرده درسی که توی مدت کوتاهی ارائه می شه ( دوره فشرده )
:Meaning
- very great; very strong
- serious and often involving a lot of action in a short period of time
?Are cities becoming noisier
Most cities in our country are suffering serious noise pollution due to ( =because of; owing to ) rapidly increasing population and a massive amount of daily transportation. The consistently intense presence of noise does serious harm to the public health
...
[مشاهده متن کامل]

پرشور و حرارت
همه جانبه
ترسناک
بیش از حد
بیش از حد
مبالغه کردن
پرفعالیت
پرتوان
forceful ; with strong opinions
پُررنگ، سیر
طاقت فرسا
فشرده . شدید . سخت.
مشتاق، شدید

سنگین رنگین
. Having a strong effect or feeling
با جذبه
گسترده
The intense hatred is one of causing to eliminate your spiritual and corporeal calm in all of your life.
تنفر شدید یکی از عواملی است که باعثِ از بین بردنِ آرامش روحی، روانی و جسمانی تان در سراسر زندگی تان می شود.
حساس، ظریف
strong ang effective
شدید
با حرارت، پر احساس، با حرارت
Intense is used to describe something that is very great or extremely in strength or degree.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس