intenerate


معنی: نرم کردن، لطیف کردن، حساس کردن
معانی دیگر: (نادر) نرم کردن، ترد کردن، ملایم کردن

مترادف ها

نرم کردن (فعل)
pulverize, modulate, fluff, levigate, soften, masticate, loosen, mollify, intenerate, sleeken, humanize, jellify, plasticize, triturate

لطیف کردن (فعل)
tender, intenerate

حساس کردن (فعل)
tenderize, intenerate, sensitize

تخصصی

[نساجی] نرم و ملایم کردن - لطیف نمودن

پیشنهاد کاربران

Intenerate /ɪnˈtɛnəˌreɪt/ ( v - tr, rare ) – meaning: to soften or make tender.
نرم کردن؛ لطیف کردن؛ تُرد کردن
Example 1: 👇
خیساندن پشم سفت در محلول سرکه الیاف را لطیف می کند.
Example 2: 👇
...
[مشاهده متن کامل]

Words of praise can intenerate a stubborn heart.
کلمات ستایش آمیز می توانند قلب سرسخت را نرم کنند.
Example 3: 👇
Before anything else, she contrives to intenerate the granite and felspar.
قبل از هر چیز دیگری، او می کوشد تا گرانیت و فلسپار را نرم کند.

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/intenerate

بپرس