intended

/ˌɪnˈtendəd//ɪnˈtendɪd/

معنی: قبلا تعیین شده
معانی دیگر: آینده، (عامیانه) نامزد، قصد شده، در نظر گرفته شده، نامزد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: planned and done with complete awareness; intentional; deliberate.
متضاد: accidental
مشابه: conscious, knowing, voluntary

- His remark was an intended insult and not something that simply slipped out.
[ترجمه veronica] اظهار نظر اون یه توهین از قبل تعیین شده بود نه چیزی که ( همون لحظه ) از دهانش خارج شه
|
[ترجمه گوگل] اظهارات او یک توهین عمدی بود و چیزی نبود که به سادگی از بین برود
[ترجمه ترگمان] اظهار نظر او توهین بزرگی بود و چیزی نبود که به سادگی از آن خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: expected for the future; prospective.
مشابه: prospective

- Her intended husband was much older than she, but it didn't seem to matter to her.
[ترجمه گوگل] شوهر مورد نظرش خیلی بزرگتر از او بود، اما به نظر می رسید برایش مهم نبود
[ترجمه ترگمان] شوهرش بزرگ تر از او بود، اما به نظر نمی رسید که برایش مهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) one's intended husband or wife.

جمله های نمونه

1. his intended is two years older than he is
نامزد او دو سال از خودش بزرگتر است.

2. measures intended to facilitate economic development
اقداماتی که برای تسهیل پیشرفت اقتصادی صورت گرفته است

3. my intended wife
همسر آینده من

4. a cake intended for the party
یک کیک که مختص مهمانی است

5. a maneuver intended to exhibit military power
مانوری که هدفش نشان دادن (به رخ کشیدن) قدرت نظامی بود

6. the bullet was intended for you
گلوله به سوی تو خالی شده بود.

7. their speeches were intended to bamboozle the workers into obedience
منظور از نطق های آنها این بود که با فریب کارگران را وادار به اطاعت کنند.

8. this law is intended as a lift to the poor
هدف این قانون،کمک به مستمندان است.

9. this summary is intended to supersede the necessity of a long and detailed account
منظور از این خلاصه این است که نیاز به یک شرح طولانی و پر جزئیات را برطرف کند.

10. what is really intended by this letter ?
منظور واقعی این نامه چیست ؟

11. the new legislation is intended to fight addiction
هدف قانون جدید مبارزه با اعتیاد است.

12. this is not what i intended
منظورم این نبود.

13. I think the present she sent you was intended as a peace offering.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم هدیه ای که برای شما فرستاده بود به عنوان پیشکش صلح بود
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم هدیه ای که اون تو رو فرستاده به عنوان پیشنهاد صلح بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She intended to make a big splash with her wedding.
[ترجمه گوگل]او قصد داشت با عروسی خود سروصدای زیادی به پا کند
[ترجمه ترگمان]قصد داشت با عروسی خودش یه نوشیدنی بزرگ درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I was under the delusion that he intended to marry me.
[ترجمه گوگل]در توهم بودم که او قصد ازدواج با من را دارد
[ترجمه ترگمان]من دچار توهم شدم که خیال داشت با من ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The paper had intended to base itself in London.
[ترجمه گوگل]این روزنامه قصد داشت در لندن مستقر شود
[ترجمه ترگمان]این روزنامه قصد داشت خود را در لندن باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The rules are intended to prevent accidents.
[ترجمه گوگل]قوانین برای جلوگیری از حوادث در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این قوانین برای پیش گیری از تصادف در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Somehow I offended him, which wasn't what I'd intended.
[ترجمه گوگل]به نحوی او را آزرده کردم، که آن چیزی نبود که می خواستم
[ترجمه ترگمان]یک جورهایی او را رنجانده بودم، و این چیزی نبود که من قصد داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبلا تعیین شده (صفت)
predestinate, intended, predesignate

تخصصی

[فوتبال] نامزدشده

انگلیسی به انگلیسی

• intentional, deliberate, planned; purposed or designed for, meant for, designated; prospective, potential
you use intended to describe the thing that you are trying or planning to achieve, do, or affect.

پیشنهاد کاربران

( حقوق ) : ضامن بودن
as intended : طبق برنامه
موردانتظار
[مهندسی ساخت و تولید] برنامه ریزی شده، عمدی، خودخواسته، مورد نظر ( به عکس سهوی، غیرعمدی )
در فرآیندهای مختلف، بخشی از خروجی فرآیند intended product �محصول مورد نظر� یا همان محصولی است که قرار بود تولید شود. اما ضایعات، آلاینده ها، ذرات گاز، مایع، یا جامد که در حین کار فرآیند تولید می شود unintended product یا محصول ناخواسته نامیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

noun
the person that you are going to marry
اسم/ نامزد
I shall be there with my intended
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/intended
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : intend
اسم ( noun ) : intention / intent
صفت ( adjective ) : intentional / intended
قید ( adverb ) : intentionally
از روی عمد . عمدا
مقدر شده
مقرر شده
بنا به این بوده
قرار بوده
از قبل طرح ریزی شده
از پیش ترتیب داده شده
از پیش برنامه چیده شده یا برنامه ریزی شده
نامزد، کسی که برای ازدواج از پیش تعیین شده
مورد نظر. مد نظر. منظور. مقصود. هدف
تعیین شده، معین شده
قضد داشت
در نظر داشت
در نظر گرفته شده
سوء قصد
سوء نیت
Intended victim
مد نظر
مقصود
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
جناب شیخ بهایی
عمدی
intended
اقدام یا چیزی که برای هدف خاصی انجام یا تعین شده یا تهیه شده
مقصود، منظور، منظور شده
اختصاص یافتن
مَدِ نظر
مورد نظر
قصد داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس