intemperance

/ɪnˈtempərəns//ɪnˈtempərəns/

معنی: زیاده روی، افراط، بی اعتدالی
معانی دیگر: نامیانه روی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: lack of restraint in the indulgence of an appetite, esp. the consumption of alcohol.
متضاد: temperance
مشابه: drink, excess

- Her husband's intemperance was causing him to miss work due to frequent hangovers.
[ترجمه گوگل] بی اعتنایی شوهرش باعث شده بود که او به دلیل خماری های مکرر از کارش غیبت کند
[ترجمه ترگمان] افراط شوهرش باعث شد که او به علت hangovers مکرر دست از کار بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lack of restraint in speech or behavior.
متضاد: temperance
مشابه: abandon

جمله های نمونه

1. Health does not consist with intemperance.
[ترجمه گوگل]سلامتی با بی اعتدالی همراه نیست
[ترجمه ترگمان]سلامت از افراط در نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Intemperance is the parent of many evils.
[ترجمه گوگل]بی اعتنایی مولد بسیاری از بدی هاست
[ترجمه ترگمان]Intemperance پدر مشکلات بسیاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Health does not ist with intemperance.
[ترجمه گوگل]سلامتی با بی اعتنایی همراه نیست
[ترجمه ترگمان]تندرستی از افراط not
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Boundless intemperance in nature is a tyranny.
[ترجمه گوگل]بی اعتدالی بی حد و حصر در طبیعت یک ظلم است
[ترجمه ترگمان]افراط در طبیعت یک ظلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her intemperance will entail the curse of insanity upon her innocent children.
[ترجمه گوگل]بی اعتنایی او موجب لعنت جنون بر فرزندان بی گناهش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]افراط او این نفرین را بر فرزندان بی گناه او تحمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Intemperance is naturally punished with diseases.
[ترجمه گوگل]بی اعتدالی به طور طبیعی با بیماری ها مجازات می شود
[ترجمه ترگمان]Intemperance به طور طبیعی با بیماری ها مجازات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She accepted his frequent intemperance as part of the climate.
[ترجمه گوگل]او بی اعتدالی مکرر او را به عنوان بخشی از آب و هوا پذیرفت
[ترجمه ترگمان]وی افراط افراط خود را به عنوان بخشی از آب و هوا پذیرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What pleases the flesh is gluttony, intemperance, and what contributes to them.
[ترجمه گوگل]چیزی که بدن را خشنود می کند، پرخوری، بی اعتنایی و آنچه به آنها کمک می کند است
[ترجمه ترگمان]آنچه دوست می دارد شکم پرستی و افراط است و آنچه به آن ها کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Health do not consist with intemperance.
[ترجمه گوگل]سلامتی با بی اعتدالی همراه نیست
[ترجمه ترگمان]سلامت از افراط consist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Disease is the child of intemperance.
[ترجمه گوگل]بیماری فرزند بی اعتنایی است
[ترجمه ترگمان]بیماری، بچه افراط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Health does not intemperance.
[ترجمه گوگل]سلامتی بی اعتنایی نیست
[ترجمه ترگمان]سلامتی افراط نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Health doesn't consist with intemperance.
[ترجمه گوگل]سلامتی با بی اعتنایی همراه نیست
[ترجمه ترگمان]سلامتی از افراط consist
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He thought of her serenity as a foil for his intemperance.
[ترجمه گوگل]او آرامش او را به مثابه ورقه‌ای برای بی‌خودی‌اش می‌پنداشت
[ترجمه ترگمان]به آرامش خاطر خود، به عنوان یک فویل، به خاطر افراط در intemperance، اندیشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many of those who abstain consider smoking a sign of weakness or intemperance.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کسانی که خودداری می کنند سیگار کشیدن را نشانه ضعف یا بی اعتدالی می دانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کسانی که از سیگار کشیدن خودداری می کنند، سیگار کشیدن را نشانه ضعف یا افراط می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیاده روی (اسم)
exceeding, self-indulgence, indulgence, extravagance, surfeit, immoderation, intemperance, ultraism

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

بی اعتدالی (اسم)
excess, inclemency, extravagance, immoderation, intemperance, immoderacy, nimiety

انگلیسی به انگلیسی

• lack of moderation, overindulgence; lack of self-control, lack of restraint (in speech or actions)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : intemperance / intemperateness
✅️ صفت ( adjective ) : intemperate
✅️ قید ( adverb ) : intemperately
گران خواری شراب

بپرس