intelligentsia

/ˌɪnˌteləˈdʒentsiə//ɪnˌtelɪˈdʒentsɪə/

معنی: طبقه روشنفکر، اشخاص با هوش و خردمند
معانی دیگر: اندیشمندان، اندیشوران، روشنگران، روشنفکران، روشن اندیشان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the elite class of intellectual or educated people within a society, or those who consider themselves part of such a class.

- The new art form caught on quickly with many members of the intelligentsia, but it was too radical for more general acceptance.
[ترجمه گوگل] شکل هنری جدید به سرعت مورد توجه بسیاری از افراد روشنفکر قرار گرفت، اما برای پذیرش عمومی تر از آن رادیکال بود
[ترجمه ترگمان] شکل هنر جدید به سرعت با بسیاری از اعضای روشنفکران به وجود آمد، اما برای پذیرش کلی تر آن بیش از حد افراطی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government was suspicious of the intelligentsia, believing it to be the source of revolutionary ideas.
[ترجمه گوگل] دولت به روشنفکران مشکوک بود و آن را منشأ اندیشه های انقلابی می دانست
[ترجمه ترگمان] دولت نسبت به روشنفکران بدگمان بود و معتقد بود که این منبع منشا ایده های انقلابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a cafe where local intelligentsia gathered
کافه ای که روشنفکران محلی در آن گرد می آمدند.

2. The key to the protest of the revolutionary intelligentsia lies in their psychology.
[ترجمه گوگل]کلید اعتراض روشنفکران انقلابی در روانشناسی آنها نهفته است
[ترجمه ترگمان]کلید اعتراض روشنفکران انقلابی در روانشناسی آن ها نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A cautious optimism spread within the liberal intelligentsia, and the writers, especially, initiated calls for greater artistic freedom.
[ترجمه گوگل]خوش بینی محتاطانه ای در میان روشنفکران لیبرال گسترش یافت و نویسندگان، به ویژه، خواستار آزادی هنری بیشتر شدند
[ترجمه ترگمان]یک خوشبینی محتاطانه در حوزه روشنفکران لیبرال گسترش یافت و نویسندگان، به خصوص، خواستار آزادی بیشتر هنری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The revolutionary intelligentsia were to assume an importance out of all proportion to their meagre numbers.
[ترجمه گوگل]روشنفکران انقلابی باید اهمیتی بیش از حد نسبت به تعداد اندک خود قائل می شدند
[ترجمه ترگمان]روشنفکران انقلابی از لحاظ تعداد meagre از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not only the intelligentsia but also conservative officials and the tsar appear to have recognized the fact.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد نه تنها روشنفکران، بلکه مقامات محافظه کار و تزار نیز به این واقعیت پی برده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که نه تنها روشنفکران بلکه مقامات محافظه کار نیز به این حقیقت پی برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the contribution that the intelligentsia made to its development represented their supreme service to the revolution.
[ترجمه گوگل]اما سهمی که روشنفکران در توسعه آن کردند نشان دهنده خدمات عالی آنها به انقلاب بود
[ترجمه ترگمان]اما کمکی که روشنفکران به توسعه آن کردند، خدمت عالی خود را به انقلاب نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The intelligentsia has an enhanced role in creating and transmitting the new national culture through a national educational system.
[ترجمه گوگل]روشنفکران در ایجاد و انتقال فرهنگ جدید ملی از طریق یک نظام آموزشی ملی نقش بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]روشنفکران در ایجاد و انتقال فرهنگ ملی جدید از طریق یک سیستم آموزشی ملی نقش بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The revolutionary Marxist ideology adopted by the intelligentsia began to merge with the working-class movement.
[ترجمه گوگل]ایدئولوژی مارکسیستی انقلابی پذیرفته شده توسط روشنفکران شروع به ادغام با جنبش طبقه کارگر کرد
[ترجمه ترگمان]ایدئولوژی مارکسیست انقلابی که توسط روشنفکران به تصویب رسید، شروع به ادغام با جنبش کارگری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Among the intelligentsia, hardly a voice was raised in its defence, with the exception of a few university teachers of Marxism-Leninism.
[ترجمه گوگل]در میان روشنفکران، به جز چند معلم دانشگاه مارکسیسم-لنینیسم، به سختی صدایی در دفاع از آن بلند شد
[ترجمه ترگمان]در میان روشنفکران، به ندرت صدایی در دفاع از خود پرورش داده می شد، به استثنای چند معلم دانشگاهی از مارکسیسم - Leninism
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The native intelligentsia provided the opportunity for outside intervention.
[ترجمه گوگل]روشنفکران بومی فرصت مداخله بیرونی را فراهم کردند
[ترجمه ترگمان]روشنفکران بومی این فرصت را برای مداخله خارجی فراهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He developed a strategy skilfully designed to establish intelligentsia leadership over this revolt.
[ترجمه گوگل]او راهبردی را با مهارت طراحی کرد تا رهبری روشنفکران را بر این شورش تثبیت کند
[ترجمه ترگمان]او یک استراتژی را ماهرانه توسعه داد که رهبری روشنفکران بر این شورش را به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The intelligentsia was actively rallying support against the eviction.
[ترجمه گوگل]روشنفکران به طور فعال علیه اخراج حمایت می کردند
[ترجمه ترگمان]این روشنفکران به طور فعال از این اخراج حمایت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An intelligentsia was one of the byproducts, ranging from priests to teachers, journalists and writers.
[ترجمه گوگل]روشنفکران یکی از محصولات جانبی بودند، از کشیش گرفته تا معلمان، روزنامه نگاران و نویسندگان
[ترجمه ترگمان]یک روشنفکر یکی از محصولات جانبی بود که از کشیش ها تا آموزگاران، روزنامه نگاران و نویسندگان متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The revolutionary intelligentsia became fanatically convinced of its own exclusive moral and intellectual superiority.
[ترجمه گوگل]روشنفکران انقلابی متعصبانه به برتری اخلاقی و فکری انحصاری خود متقاعد شدند
[ترجمه ترگمان]روشنفکران انقلابی با تعصب به برتری معنوی و معنوی خود ایمان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طبقه روشنفکر (اسم)
intelligentsia

اشخاص باهوش و خردمند (اسم)
intelligentsia

انگلیسی به انگلیسی

• group of intellectuals, people involved in academic pursuits
the intelligentsia in a community are the most educated people in it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The intellectual elite of a society; educated class 📚😎
🔍 مترادف: Intellectuals
✅ مثال: The intelligentsia gathered at the symposium to discuss cultural and political issues
روشن فکران
دانشمندان
اندیشمندان
روشنگران خردمندان

بپرس