intelligence quotient

/ˌɪnˈtelədʒənsˈkwoʊʃnt//ɪnˈtelɪdʒənsˈkwəʊʃnt/

(روان شناسی) هوش بهر، بهره ی هوشی، عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a representation of mental age as determined by intelligence tests; IQ.

جمله های نمونه

1. He trumpeted his son's high intelligence quotient.
[ترجمه گوگل]او هوش بالای پسرش را در بوق و کرنا کرد
[ترجمه ترگمان]او intelligence را به صدا در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For every day I stayed in Rochester, my intelligence quotient dropped another ten points.
[ترجمه گوگل]به ازای هر روزی که در روچستر می ماندم، ضریب هوشم ده امتیاز دیگر کاهش می یافت
[ترجمه ترگمان]برای هر روزی که در روچستر ماندم هوش و هشیاری من ده امتیار دیگر را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A high communal intelligence quotient does not always, It'seems, insure communal efficiency.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که یک ضریب هوش جمعی بالا همیشه کارایی اشتراکی را تضمین نمی کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک بهره هوشی جمعی بالا همیشه، کارایی جمعی را تضمین نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Its composite index is called an intelligence quotient, in a sense reflects a person's progress.
[ترجمه گوگل]شاخص ترکیبی آن ضریب هوش نامیده می شود که به نوعی نشان دهنده پیشرفت فرد است
[ترجمه ترگمان]شاخص مرکب آن، یک خارج قسمت اطلاعات نامیده می شود، که در آن، نشان دهنده پیشرفت فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To study the features and intelligence quotient ( IQ ) of children with deficiencydisorder ( ADHD ) .
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ويژگي ها و بهره هوشي ( IQ ) كودكان مبتلا به اختلال كمبود ( ADHD )
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ویژگی ها و خارج قسمت اطلاعات (IQ)از کودکان با deficiencydisorder (ADHD)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The child makes intelligence quotient determine must get the home agrees longly.
[ترجمه گوگل]کودک ضریب هوشی را تعیین می کند که باید خانه را برای مدت طولانی توافق کند
[ترجمه ترگمان]کودک با استفاده از اطلاعات هوش، باید با longly موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aptitude and intelligence quotient are related, and in some ways opposite, views of human mental ability.
[ترجمه گوگل]استعداد و ضریب هوش با دیدگاه‌های توانایی ذهنی انسان مرتبط و از جهاتی متضاد هستند
[ترجمه ترگمان]Aptitude و خارج قسمت اطلاعات مرتبط هستند، و در برخی موارد مخالف، دیدگاه توانایی ذهنی انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This intelligence quotient superelevation, the oath must the bastard chief who becomes Gao Tan the abyss of suffering hell, has what kind of plan?
[ترجمه گوگل]این ضریب هوش فوق العاده، سوگند باید رئیس حرامزاده که می شود گائو تان ورطه رنج جهنم، چه نقشه ای دارد؟
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات quotient درجه بالایی است، و سوگند یاد می کند که رئیس bastard که در قعر دوزخ است، چه نقشه ای دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The future society requires seemingly higher emotion quotient intelligence quotient ( IQ . ).
[ترجمه گوگل]جامعه آینده به ضریب هوشی ضریب هیجانی (IQ ) ظاهراً بالاتری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]جامعه آینده نیازمند احساسات به ظاهر بالاتر، خارج قسمت اطلاعات هوش (IQ)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Intelligence quotient, dysphoria, and attention deficit hyperactivity disorder, dyssomnia, autotomy were measured using correlated software and measuring scale.
[ترجمه گوگل]ضریب هوشی، نارسایی و اختلال بیش فعالی نقص توجه، اختلال خواب، اتوتومی با استفاده از نرم افزار همبسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شد
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت اطلاعات، dysphoria و اختلال کم توجهی بیش فعالی، dyssomnia، autotomy با استفاده از نرم افزار هم بسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any words and deeds that underestimate netizen intelligence quotient can suffer only disgustful and mock.
[ترجمه گوگل]هر حرف و عملی که ضریب هوش اینترنت را دست کم بگیرد، فقط می تواند منزجر کننده و تمسخر آمیز باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه کلمات و اعمالی که بهره هوشی را دست کم می گیرند، تنها می تواند آزار دهنده و مسخره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To research the relationship between intelligence quotient and psychomotor ability and to evaluate the prevalence of sub-clinical cretinism in mild iodine deficiency areas.
[ترجمه گوگل]هدف تحقیق رابطه بین بهره هوشی و توانایی روانی حرکتی و ارزیابی شیوع کرتینیسم تحت بالینی در مناطق خفیف کمبود ید
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق، بررسی رابطه میان خارج قسمت هوش و توانایی psychomotor و ارزیابی شیوع بیماری sub در مناطق کمبود ید نرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To discuss changes of consequence intelligence quotient ( CIQ ) following anterior temporal lobectomy ( ATL ).
[ترجمه گوگل]هدف بحث در مورد تغییرات ضریب هوش پیامد (CIQ) به دنبال لوبکتومی تمپورال قدامی (ATL)
[ترجمه ترگمان]هدف برای بحث در مورد تغییرات خارج قسمت اطلاعات پیامد (CIQ)پس از lobectomy زمانی پیشین (ATL)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An IQ ( Intelligence Quotient ) test actually tests how stupid you are.
[ترجمه گوگل]یک تست IQ (ضریب هوش) در واقع میزان احمق بودن شما را آزمایش می کند
[ترجمه ترگمان]یک تست IQ (هوش اطلاعاتی)در واقع نشان می دهد که شما چقدر احمق هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] هوشبهر، بهره هوش. هوشبهر عبارتست از نسبت سن عقلی به سن زمانی ضربدر 100 (برای این که رقم حاصل اعشاری نباشد).

انگلیسی به انگلیسی

• measure of an individual's intelligence obtained through standardized intelligence tests, iq

پیشنهاد کاربران

اینتِلِجِنس کُوُشِنت
شاخصی عددی برای سنجش توانایی های شناختی فرد در مقایسه با میانگین جامعه است. این توانایی ها شامل: استدلال منطقی، حل مسئله، درک الگوها، حافظه، و سرعت پردازش اطلاعات می شود—نه دانش عمومی، خلاقیت، یا هوش هیجانی.
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 مترادف ها: IQ – cognitive score – mental ability index – brainpower rating – intelligence level
🔸 ریشه شناسی: واژه ی quotient به معنای �نسبت� یا �خارج قسمت� است ترکیب Intelligence Quotient در اوایل قرن بیستم توسط روان شناس آلمانی ویلیام اشترن ( William Stern ) ابداع شد در ابتدا، IQ به صورت نسبت سن عقلی به سن تقویمی � ۱۰۰ تعریف می شد امروزه، آزمون های استاندارد مانند WAIS یا Stanford - Binet برای سنجش IQ استفاده می شوند.

مثال:
I mentioned that the most important factor and capacity needed for the growth of the intellectual elite is a person’s intelligence quotient.
من اشاره کردم که مهمترین عامل و ظرفیتی که نیاز داریم برای رشد نخبه های فکری، �بهره هوشی� افراد است.
intelligence quotient ( پزشکی )
واژه مصوب: هوش‏بهر
تعریف: شاخص روانشناختی تکامل ذهنی
بهره هوشی ( آی کیو IQ )
ضریب هوشی