intellectualism

/ˌɪnˌteləkˈtʃuːəˌlɪzəm//ˌɪntəˈlektʃuəl/

اندیشوری، اندیشمندی، روشنفکری، خردمندی، اعتقاد باینکه دانش زاده تعقل است و بس، فاسفه عقلیه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: intellectualistic (adj.), intellectualistically (adv.), intellectualist (n.)
(1) تعریف: the development, exercise, or application of the intellect.

(2) تعریف: devotion to intellectual pursuits.

(3) تعریف: excessive emphasis on the rational as opposed to the emotional, impulsive, or the like.

جمله های نمونه

1. Andrew Hacker gives campus-based intellectualism a good name.
[ترجمه گوگل]اندرو هکر به روشنفکری مبتنی بر دانشگاه نام خوبی می دهد
[ترجمه ترگمان]اندرو Hacker به campus یک نام خوب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His intellectualism now was leavened by experience.
[ترجمه گوگل]روشنفکری او اکنون با خمیرمایه تجربه بود
[ترجمه ترگمان]اکنون intellectualism با تجربه leavened شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Powell people referred to the defense secretary's ruminative intellectualism as "The Aspin University. "
[ترجمه گوگل]مردم پاول از روشنفکری نشخوارگر وزیر دفاع به عنوان "دانشگاه آسپین" یاد کردند
[ترجمه ترگمان]پاول به the intellectualism به عنوان \"دانشگاه Aspin\" اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You cannot understand God through intellectualism, philosophy or scholarship. It is only through humility and service that you can understand God. There is no other way.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید خدا را از طریق روشنفکری، فلسفه یا دانش پژوهی درک کنید فقط از طریق تواضع و خدمت است که می توانید خدا را درک کنید راه دیگری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید خداوند را از طریق intellectualism، فلسفه یا بورس درک کنید تنها از طریق فروتنی و خدمت است که می توانید خداوند را درک کنید راه دیگری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The false choice between intellectualism and sexuality in women has persisted through the ages. There was no more poignant victim of it than Marilyn Monroe.
[ترجمه گوگل]انتخاب غلط بین روشنفکری و جنسیت در زنان در طول اعصار ادامه داشته است هیچ قربانی دلخراش تر از مرلین مونرو وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]انتخاب نادرست میان intellectualism و تمایلات جنسی زنان در طول سال ها ادامه داشته است هیچ قربانی more از it مونرو وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The false choice between intellectualism and sexuality in women has persisted through the ages.
[ترجمه گوگل]انتخاب غلط بین روشنفکری و جنسیت در زنان در طول اعصار ادامه داشته است
[ترجمه ترگمان]انتخاب نادرست میان intellectualism و تمایلات جنسی زنان در طول سال ها ادامه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It avoids the intellectualism of Christian theology.
[ترجمه گوگل]از روشنفکری الهیات مسیحی پرهیز می کند
[ترجمه ترگمان]این امر از the دین مسیحیت پرهیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both of our civilizations have history of intellectualism. Very active minds.
[ترجمه گوگل]هر دو تمدن ما دارای تاریخ روشنفکری هستند ذهن های بسیار فعال
[ترجمه ترگمان]هر دو تمدن ما تاریخ of دارند ذهن بسیار فعال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the main significance of Chasidism was its reaction against the intellectualism of some rabbinical traditions.
[ترجمه گوگل]اما اهمیت اصلی Chasidism واکنش آن در برابر روشنفکری برخی از سنت های خاخامی بود
[ترجمه ترگمان]اما اهمیت اصلی of، عکس العمل آن به the برخی از سنت های ربیها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And academic recognition particularly so, because mass appeal and intellectualism so seldom meet on the same plane.
[ترجمه گوگل]و به ویژه به رسمیت شناختن آکادمیک، زیرا جذابیت توده ای و روشنفکری به ندرت در یک سطح به هم می رسند
[ترجمه ترگمان]و بازشناسی آکادمیک به ویژه به این دلیل است که appeal و intellectualism به ندرت در یک صفحه ملاقات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The body narrative of New Metropolis Novels' has embodied two tendencies, anti- intellectualism and hedonism under the common function of consumerism and mass culture since 1990's.
[ترجمه گوگل]روایت بدنه رمان متروپلیس نیو از دهه 1990 تاکنون دو گرایش ضد روشنفکری و لذت گرایی را تحت کارکرد مشترک مصرف گرایی و فرهنگ توده ای تجسم داده است
[ترجمه ترگمان]روایت بدنه رمان Metropolis از دهه ۱۹۹۰ به دو گرایش، anti و hedonism بدل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thinkers in age of the Enlightenment think that progress of reason will bring about moral progress, but intellectualism contained by the Enlightenment mentality makes knowledge and virtue divorced.
[ترجمه گوگل]متفکران عصر روشنگری فکر می کنند که پیشرفت عقل باعث پیشرفت اخلاقی می شود، اما روشنفکری که در ذهنیت روشنگری نهفته است، دانش و فضیلت را از هم جدا می کند
[ترجمه ترگمان]متفکران عصر روشن گری فکر می کنند که پیشرفت عقل پیشرفت اخلاقی را به ارمغان می آورد، اما intellectualism شامل ذهنیت روشنفکری است که دانش و فضیلت را طلاق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With all of our scientific and technological achievements. . . with all of our intellectualism, we cannot escape Jesus.
[ترجمه گوگل]با تمام دستاوردهای علمی و فناوری ما با تمام روشنفکری خود، نمی توانیم از عیسی فرار کنیم
[ترجمه ترگمان]با همه دستاوردهای علمی و تکنولوژیک ما با همه of ما، نمی توانیم از عیسی فرار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Centuries later, torch-lit parades of right-wing German students burnt pillaged books in protest against what they saw as the creeping stain of Jewish intellectualism on national culture.
[ترجمه گوگل]قرن‌ها بعد، راهپیمایی دانشجویان راست‌گرای آلمانی با مشعل، کتاب‌های غارت شده را در اعتراض به آنچه که آنها لکه خزنده روشنفکری یهودی بر فرهنگ ملی می‌دانستند، سوزاندند
[ترجمه ترگمان]قرن ها بعد، گروهی از دانشجویان آلمانی جناح راست، در اعتراض به آنچه که آن ها به عنوان لکه creeping of و intellectualism یهودی در فرهنگ ملی به آتش کشیدند، کتاب را به یغما بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• involvement in intellectual pursuits; use of the mind or intellect; doctrine which holds that pure reason is the source of knowledge (philosophy)

پیشنهاد کاربران

عقل گرایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intellectualize
✅️ اسم ( noun ) : intellect / intellectualism / intellectualization
✅️ صفت ( adjective ) : intellectual
✅️ قید ( adverb ) : intellectually

بپرس