[شیمی] ماشین انتگرال گیر، بندک گیر [برق و الکترونیک] انتگرال گیر - انتگرال گیر مداری که خروجی ان آنتگرال ورودی نسبت به زمان است . [ریاضیات] انتگرال گیر [آمار] انتگرال گیر
انگلیسی به انگلیسی
• person or thing that combines; integraph, machine that makes integral calculations
پیشنهاد کاربران
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است ) • ⚫ واژه ی برنهاده: یکپارچِگر • ⚫ نگارش به خط لاتین: Yekpārchegar • ⚫ آمیخته از: یکپارچه ( integrated ) و �گر� ( er ) • ... [مشاهده متن کامل]
⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند: فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی • ⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.
در الکترونیک: انتگرال گیر
In Sci - fi : ( دستگاه ) ترکیب کننده مخلوط کننده
Something that : combines merges unites joins fuses blends mixes intermixes harmonizes melds The matter/antimatter integrator control