integrating

جمله های نمونه

1. a project for integrating immigrants into our society
طرحی برای هم آمیز کردن کوچگران در جامعه ی ما

تخصصی

[ریاضیات] انتگرال ساز، انتگرال گیری

پیشنهاد کاربران

یکپارچه کردن، تلفیق کردن، ترکیب کردن
تجمیع
یکپارچه
بکارگیری
ادغام
در هم آمیخته شدن
ادغام، هم افزایی
کامل کردن، درست کردن، یکی کردن، تمام کردن
یکپارچه سازی
انتگرال گیری