intangibly


بطورلمس ناپذیر، چنانکه نتوان احساس کرد، بغرنج وار، چنانکه نتوان درک کرد

جمله های نمونه

1. Like everybody else, his strength is formed intangibly and simultaneously with the birth of each cell in the body.
[ترجمه گوگل]مانند هر کس دیگری، قدرت او به طور نامشهود و همزمان با تولد هر سلول در بدن شکل می گیرد
[ترجمه ترگمان]مانند هر کس دیگر، قدرت او به طور همزمان و همزمان با تولد هر سلول در بدن شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Intangibly, customer loyalty and brand recognition have provided significant value to Zara.
[ترجمه گوگل]به طور نامشهود، وفاداری مشتری و شناخت برند ارزش قابل توجهی را برای زارا ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]intangibly، وفاداری مشتری و شناسایی برند، ارزش قابل توجهی برای زارا فراهم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Perhaps most importantly, if intangibly, there is that other fractured covenant, between government and the people.
[ترجمه گوگل]شاید مهم‌تر از همه، اگر به صورت نامشهود باشد، آن عهد شکسته دیگری بین دولت و مردم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شاید مهم تر از همه، اگر intangibly، دیگر پیمان شکسته دیگری بین دولت و مردم وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In such way, a great variation emerges intangibly in the total remuneration of the independent director, which can stimulate his enthusiasm in taking part in decision making of the company.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، تنوع زیادی به طور نامشهود در کل پاداش مدیر مستقل پدیدار می شود که می تواند اشتیاق او را برای مشارکت در تصمیم گیری شرکت برانگیزد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، تنوع زیادی در پاداش کلی مدیر مستقل ایجاد می شود، که می تواند شور و شوق او را در شرکت در تصمیم گیری در شرکت تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Recognition and Reward - Pay attention to the "what's right" and reward the behaviors, tangibly and intangibly.
[ترجمه گوگل]شناخت و پاداش - به «آنچه درست است» توجه کنید و به رفتارها به صورت محسوس و ناملموس پاداش دهید
[ترجمه ترگمان]به رسمیت شناختن و پاداش - توجه به \"آنچه درست است\" و پاداش به رفتارها، به طور محسوسی و intangibly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Under this underground, the difficulty managed permanent assets is intangibly enlarged.
[ترجمه گوگل]تحت این زیرزمینی، دارایی های دائمی مدیریت شده با مشکل به طور نامشهودی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]تحت این زیر زمینی، دشواری دارایی های ثابت مدیریت شده قابل تمدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the cross-cultural communication between China and the West, the Chinese literary criticism can still feel, tangibly or intangibly, the pressure of the Western hegemonic discourse.
[ترجمه گوگل]در ارتباط میان فرهنگی بین چین و غرب، نقد ادبی چین هنوز هم می تواند به طور محسوس یا نامحسوس فشار گفتمان هژمونیک غربی را احساس کند
[ترجمه ترگمان]در ارتباط متقابل بین چین و غرب، نقد ادبی چین هنوز می تواند به طور ملموس یا intangibly، فشار گفتمان غالب غربی را احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The apparatus is a system building on the flat roof of computer, which can diagnose Chinese barrier, can filter 19 kinds of languages barrier and can identify intangibly and calculate.
[ترجمه گوگل]این دستگاه یک ساختمان سیستمی بر روی سقف تخت کامپیوتر است که می تواند مانع چینی را تشخیص دهد، می تواند 19 نوع مانع زبان را فیلتر کند و می تواند به طور نامشهود شناسایی و محاسبه کند
[ترجمه ترگمان]دستگاه یک ساختمان سیستم بر روی سقف مسطح رایانه ای است که می تواند مانع چینی را تشخیص دهد، ۱۹ نوع مانع زبان ها را فیلتر کرده و می تواند intangibly را شناسایی کرده و محاسبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• impalpably, in an intangible manner, without substance; in a manner which is difficult to grasp mentally

پیشنهاد کاربران

بپرس