intake

/ˈɪnˌtek//ˈɪnteɪk/

معنی: خورد، تنفس، حقه، نیروی جذب شده، مدخل ابگیری، جای ابگیری، نیروی بکار رفته، مک، فرا گرفتگی، مقدار جذب چیزی به درون، مکیدن
معانی دیگر: (عمل بردن به درون یا کشیدن به داخل) درونبرد، درونکش، درونکشی، درونبری، پذیرش، (محل یا دهانه ای که توسط آن آبگونه را به درون لوله یا مجرا و غیره می ریزند) ورودی، مدخل، درونبردگاه، درونکشگاه، درونگاه، دهانه، میزان پذیرش، میزان درونکشی، باریک شدگی (مجرا یا لوله و غیره)، باریکی، کم شدن ناگهانی پهنا، تورفتگی، (معدن) هواکش، (مکانیک) میزان انرژی گرفته شده، کارمایه گیری (input هم می گویند)، مدخل ابگیری در لوله، مقدار اب یا گازی که بالوله گرفته و جذب میشود، نیروی بکاررفته درماشین، فریب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the place at which a liquid or gas is taken into a pipe or other conduit.

(2) تعریف: the act or process of taking in.

(3) تعریف: the amount or number taken in.

- calorie intake
[ترجمه گوگل] کالری دریافتی
[ترجمه ترگمان] جذب کالری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. intake of college students is up
میزان پذیرش دانشجو بالا رفته است.

2. the intake of breath
فرو بردن نفس

3. the intake of cool air
درونکشی هوای سرد

4. a sewer intake
دهانه ی فاضلاب آب

5. an adequate intake of food
خوردن خوراک به مقدار کافی

6. He has been advised to increase his fibre intake.
[ترجمه گوگل]به او توصیه شده است که فیبر مصرفی خود را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]به او توصیه شده است که جذب فیبر خود را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I heard a sharp intake of breath behind me.
[ترجمه گوگل]از پشت سرم یک نفس شدید شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای نفس عمیقی از پشت سرم شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The intake of gasoline was stopped by a clogged fuel line.
[ترجمه گوگل]ورود بنزین به دلیل مسدود شدن خط سوخت متوقف شد
[ترجمه ترگمان]مصرف بنزین توسط یک خط سوخت مسدود شده متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Make sure you have a balanced intake of vitamins A, B, C and D.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که مصرف متعادلی از ویتامین های A، B، C و D دارید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که یک ورودی متعادل از ویتامین های آ، B، C و D داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is your daily intake of calories?
[ترجمه گوگل]کالری دریافتی روزانه شما چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]مصرف روزانه کالری شما چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Try to reduce your intake of fat.
[ترجمه گوگل]سعی کنید مصرف چربی خود را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید میزان مصرف چربی را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sickness may develop from inadequate fluid intake.
[ترجمه Sepideh] بیماری ممکن است از نوشیدن غیر کافی مایعات نشأت بگیرد.
|
[ترجمه گوگل]بیماری ممکن است از مصرف ناکافی مایعات ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]بیماری ممکن است ناشی از دریافت مایع ناکافی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everyone benefited from limiting their intake of tea to just three or four cups a day.
[ترجمه گوگل]همه افراد از محدود کردن مصرف چای خود به سه یا چهار فنجان در روز سود می بردند
[ترجمه ترگمان]همه از محدود کردن مصرف چای به تنها سه یا چهار فنجان در روز سود بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The teacher-training college has increased its intake of students by 50% this year.
[ترجمه گوگل]دانشکده تربیت معلم امسال 50 درصد جذب دانشجو را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]این دانشکده تربیت معلم در سال جاری میزان جذب دانشجویان را ۵۰ درصد افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The intake valve was jammed open.
[ترجمه گوگل]دریچه ورودی گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]دریچه ورودی کاملا باز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Universities were ill-equipped to meet the massive intake of students.
[ترجمه گوگل]دانشگاه ها برای پاسخگویی به پذیرش انبوه دانشجویان مجهز نبودند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه ها برای مواجهه با جذب انبوه دانشجویان تجهیز شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Keep a count of your calorie intake for one week.
[ترجمه گوگل]کالری دریافتی خود را برای یک هفته شمارش کنید
[ترجمه ترگمان]برای یک هفته حساب کالری خود را بشمارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The school has an annual intake of 20 to 30.
[ترجمه گوگل]این مدرسه سالانه بین 20 تا 30 نفر دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه ورودی سالیانه ۲۰ تا ۳۰ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خورد (اسم)
absorption, sucking, feed, food, intake, resorption

تنفس (اسم)
break, intake, recess, aspiration, breathing, respiration, entr'acte

حقه (اسم)
intake, shift, trick, foul play, bob, hob, flam, knack, hocus, pompon, monkeyshine

نیروی جذب شده (اسم)
intake

مدخل ابگیری (اسم)
intake

جای ابگیری (اسم)
intake

نیروی بکار رفته (اسم)
intake

مک (اسم)
intake, suck

فرا گرفتگی (اسم)
intake

مقدار جذب چیزی به درون (اسم)
intake

مکیدن (فعل)
intake

تخصصی

[عمران و معماری] آبگیر
[مهندسی گاز] مدخل آبگیری درلوله، جای آبگیری
[زمین شناسی] مدخل آبگیری، مجرای مکش یا تنفس ،مسیری که هوای تازه به یک معدن یا بخشی از معدن هدایت یا رانده می شود.
[بهداشت] درونگیر - دریافت - آبگیر
[معدن] معبر ورودی هوا (تهویه)
[آب و خاک] آبگیر

انگلیسی به انگلیسی

• taking in; opening through which fluid is taken in (i.e. mouth of a pipe); something which is taken in or received; narrowing, contraction
your intake of food, drink, or air is the amount that you eat, drink, or breathe in, or the process of taking it into your body.
the people who are accepted into an institution or organization at a particular time are referred to as a particular intake.

پیشنهاد کاربران

جذب ، جذب کردن
{پزشکی} جذب، دریافت
intake form => فرم پذیرش
دریافت
intake ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: مکش
تعریف: فرایندی که درطی آن مخلوط سوخت و هوا به داخل سیلندر وارد می شود
میزان مصرف ( سرانه ) ، ورودی
amount of food
یادگیری
پذیرش ( بیمار )
خاستگاه
جذب ( غذا، نیروی کار، دانشجو، هوا، سوخت… )
دریافت ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . ) در بدن
جذب ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . . ) در بدن
پذیرش
این واژه در مواردی شاید خاص برای دریچه هوای انجین دیده شده ! هر چند بیشتر برای ورودی آب و مایعات کاربرد داشته . .
جذب
خورد و خوراک
مصرف
خودرو: ورودی
مصرف ( مانند مصرف روزانه daily intake )
میزان مصرف، ، مصرف
مصرف، ، میزان مصرف
مقدار یک ماده ی شیمیایی یا ماده ی دیگری که وارد بدن شما می شود.
A good intake of vitamins
مرحله مکش ( مکانیک )
اولیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس