insurgent

/ˌɪnˈsɜːrdʒənt//ɪnˈsɜːdʒənt/

معنی: متمرد، شورشی
معانی دیگر: گردنکش، یاغی، آدم شورشگر، آدم گردنکش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who uses armed force to rebel against one's own government.
متضاد: loyalist
مشابه: rebel, revolutionary

- Government forces were sent to defeat the insurgents.
[ترجمه گوگل] نیروهای دولتی برای شکست شورشیان اعزام شدند
[ترجمه ترگمان] نیروهای دولتی برای شکست دادن شورشیان اعزام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a member of a group, esp. a political party, who rebels against its policies.
مشابه: renegade, subversive
صفت ( adjective )
(1) تعریف: participating in a revolt; rebellious.
متضاد: loyal
مشابه: mutinous, rebel, rebellious, renegade

- an insurgent army
[ترجمه گوگل] یک ارتش شورشی
[ترجمه ترگمان] یک ارتش شورشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: rapidly surging in.

- insurgent waters
[ترجمه گوگل] آب های شورشی
[ترجمه ترگمان] آب های شورشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. nayeb hossein and his insurgent men
نایب حسین و مردان شورشی او

2. General Washington led the insurgent forces in the Revolutionary War.
[ترجمه گوگل]ژنرال واشنگتن نیروهای شورشی را در جنگ انقلاب رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]ژنرال واشنگتن نیروهای شورشی را در جنگ انقلابی رهبری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Insurgent forces were reported advancing in the region.
[ترجمه گوگل]پیشروی نیروهای شورشی در منطقه گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]نیروهای شورشی در این منطقه پیشروی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He also organized the insurgent peasants into companies, and instructed them in the use of firearms.
[ترجمه گوگل]او همچنین دهقانان شورشی را در شرکت ها سازماندهی کرد و به آنها دستور استفاده از سلاح گرم را داد
[ترجمه ترگمان]او همچنین روستاییان شورشی را به شرکت ها سازماندهی کرد و به آن ها در استفاده از سلاح های گرم آموزش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The marines are pushing into insurgent - held areas in the districts of Nawa and Garmser ( see map ).
[ترجمه گوگل]تفنگداران دریایی به سمت مناطق تحت کنترل شورشیان در ولسوالی های ناوا و گرمسر پیشروی می کنند (نقشه را ببینید)
[ترجمه ترگمان]تفنگداران دریایی به مناطق تحت کنترل شورشیان در نواحی نوا و Garmser وارد می شوند (نقشه را ببینید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Recent insurgent attacks are likely to make banks even more reticent.
[ترجمه گوگل]حملات اخیر شورشیان به احتمال زیاد بانک‌ها را محدودتر می‌کند
[ترجمه ترگمان]حملات اخیر شورشیان احتمالا بانک ها را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The attack happened yesterday in Mahmoudiya, the Sunni insurgent stronghold about 20 miles south of Baghdad.
[ترجمه گوگل]این حمله روز گذشته در محمودیه، پایگاه شورشیان سنی در حدود 20 مایلی جنوب بغداد رخ داد
[ترجمه ترگمان]این حمله دیروز در Mahmoudiya، پایگاه شورشیان سنی در حدود ۲۰ مایلی جنوب بغداد رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a separate development, an Iraqi insurgent group claims to have kidnapped an American security consultant and has threatened to kill him within 48 hours unless all prisoners are released.
[ترجمه گوگل]در رویدادی جداگانه، یک گروه شورشی عراقی ادعا می کند که یک مشاور امنیتی آمریکایی را ربوده و تهدید کرده است که در عرض 48 ساعت او را خواهد کشت مگر اینکه همه اسرا آزاد شوند
[ترجمه ترگمان]در یک توسعه جداگانه، یک گروه شورشی عراقی ادعا می کند که یک مشاور امنیتی آمریکایی را ربوده است و تهدید کرده است که در عرض ۴۸ ساعت او را خواهد کشت مگر اینکه همه زندانیان آزاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pakistan army gunship helicopters relentlessly pounded insurgent positions since the clashes broke out in the border region a week ago.
[ترجمه گوگل]هلیکوپترهای ارتش پاکستان از زمانی که یک هفته پیش درگیری ها در منطقه مرزی آغاز شد، مواضع شورشیان را بی امان بمباران کردند
[ترجمه ترگمان]بالگردهای توپدار ارتش پاکستان از زمانی که این درگیری ها یک هفته پیش در منطقه مرزی آغاز شد، بی رحمانه مواضع شورشیان را هدف قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are also two insurgent factions in the game, to let you play as the rebels.
[ترجمه گوگل]همچنین دو جناح شورشی در بازی وجود دارند که به شما اجازه می دهند به عنوان شورشیان بازی کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین دو جناح شورشی در این بازی وجود دارد تا به شما اجازه بازی با شورشیان را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the face of devastating insurgent fire, the ANA located directly behind Staff Sgt. Miller broke formation and bound away downhill and out of the kill zone, leaving Staff Sgt.
[ترجمه گوگل]در مواجهه با آتش ویرانگر شورشیان، اردوی ملی مستقیماً پشت سر گروهبان مستقر شد میلر ترکیب را شکست و از سراشیبی خارج شد و از منطقه کشتار خارج شد و گروهبان کارکنان را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با آتش سوزی ویرانگر شورشی، ارتش ملی افغانستان به طور مستقیم پشت سر گروهبان میلر واقع شد و از تپه پایین آمد و از منطقه کشت خارج شد و گروهبان را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another insurgent violence in Iraq has been blamed for more and injuries in Baghdad and Kirkuk.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از خشونت های شورشیان در عراق عامل بیشتر و زخمی شدن در بغداد و کرکوک است
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از خشونت های شورشیان در عراق به خاطر جراحات و جراحات در بغداد و کرکوک مورد سرزنش قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Faruk says they are threatened both by insurgent and government forces.
[ترجمه گوگل]فاروک می گوید که آنها هم توسط شورشیان و هم از سوی نیروهای دولتی تهدید می شوند
[ترجمه ترگمان]فاروق می گوید که آن ها هم توسط نیروهای دولتی و هم توسط نیروهای دولتی تهدید شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The insurgent mob assembled at the gate of the city park.
[ترجمه گوگل]اوباش شورشی در دروازه پارک شهر تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت شورشیان در دروازه پارک شهر جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمرد (اسم)
rebel, recalcitrant, outlaw, lawbreaker, insurgent, recusant

شورشی (صفت)
insurgent

انگلیسی به انگلیسی

• rebel, person who revolts
rising in revolt, mutinous, rebellious; surging up, flooding in (of or like waves)
insurgents are people who are fighting against the government or army of their own country; a formal word.

پیشنهاد کاربران

insurgent = rebel
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insurgency
✅️ صفت ( adjective ) : insurgent
✅️ قید ( adverb ) : insurgently
گروه های شبه نظامی: طالبان
insurgent ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: طغیانگر
تعریف: کسی که طغیان می کند
شورشی
– Insurgent forces advanced in the region
– Government forces were sent to defeat the insurgents
– All approaches to the capital are now under the control of the insurgents
Insurgent : شورشی
Iraqi insurgency : شورش عراقی
طغیان گر، شورشی
قانون شکن

بپرس