insurgence

/ɪnsɜːdʒəns//ɪnsɜːdʒəns/

معنی: یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام
معانی دیگر: گردنکشی، insurgency تمرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an insurrection; rebellion.
مشابه: mutiny, rebellion

جمله های نمونه

1. He has put out this counter insurgence strategy, it's a three point stategy.
[ترجمه گوگل]او این استراتژی ضد شورش را مطرح کرده است، این یک دولت سه نقطه ای است
[ترجمه ترگمان]او این مبارزه را با استراتژی insurgence انجام داده است، این یک نقطه three است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A weak insurgence movement against the Pinochet government was maintained inside Chile by elements sympathetic to the former Allende government.
[ترجمه گوگل]یک جنبش شورشی ضعیف علیه دولت پینوشه در داخل شیلی توسط عناصر همدل با دولت سابق آلنده حفظ شد
[ترجمه ترگمان]جنبشی ضعیف علیه دولت پینوشه در شیلی توسط عناصر حامی دولت آلنده، حفظ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After Liu Bang couple eradicated their partners of insurgence cruelly, the moral basis of Han Dynasty was shattered.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه زوج لیو بانگ شرکای شورش خود را ظالمانه ریشه کن کردند، اساس اخلاقی سلسله هان از بین رفت
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه (لیو بنگ)دو شریک خود را از \"insurgence\" جدا کرد، اساس اخلاقی سلسله هان خرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Anbar, home to a virulent insurgence, the region had yet to be calmed by the alliance of tribes and American forces, later reinforced by the surge of United States troops in 200
[ترجمه گوگل]در انبار، محل وقوع شورش‌های شدید، منطقه هنوز توسط اتحاد قبایل و نیروهای آمریکایی آرام نشده بود، که بعداً با افزایش نیروهای ایالات متحده در سال 200 تقویت شد
[ترجمه ترگمان]در انبار، موطن یک insurgence زهرآگین، منطقه هنوز توسط اتحاد قبایل و نیروهای آمریکایی آرام شده است که بعدها با افزایش تعداد نیروهای آمریکایی به ۲۰۰ تن رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. McGuire pleaded guilty to violating the federal Arms Export Control Act, conspiring to destroy military helicopters and aiding foreign insurgence.
[ترجمه گوگل]مک گوایر به نقض قانون کنترل صادرات تسلیحات فدرال، توطئه برای نابودی هلیکوپترهای نظامی و کمک به شورشیان خارجی اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان]مک گوایر حق دارد تا قانون کنترل صادرات سلاح فدرال را نقض کند و برای نابود کردن هلیکوپترهای نظامی و کمک به insurgence خارجی توطئه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. US troops moved into the Afghan mountains in an offensive to stop Taliban insurgence.
[ترجمه گوگل]نیروهای آمریکایی برای متوقف کردن شورش طالبان به سمت کوه‌های افغانستان حرکت کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای آمریکایی در عملیاتی برای متوقف کردن حملات طالبان به کوهستان های افغانستان نقل مکان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have not been undergoing any of the following: imprisonment, being wanted by judiciary, sentenced for insurgence, treachery, corruption or homicide.
[ترجمه گوگل]من تحت هیچ یک از موارد زیر نبوده ام: حبس، تحت تعقیب قضایی، محکومیت به شورش، خیانت، فساد مالی یا قتل
[ترجمه ترگمان]من هیچ یک از موارد زیر را تحمل نکرده ام: حبس شدن، تحت تعقیب قضایی، حبس ابد، خیانت، فساد یا قتل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. True, true, so I guess one result of our neglect in Afganastan was that the insurgence network has grown by leaps and bounds.
[ترجمه گوگل]درست است، درست است، بنابراین من حدس می‌زنم یکی از نتایج غفلت ما در افغانستان این بود که شبکه شورش با جهش و مرز رشد کرده است
[ترجمه ترگمان]درست است، بنابراین من حدس می زنم که یکی از نتایج غفلت ما در Afganastan این بود که شبکه insurgence با جهش و bounds رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now we need to build a great wall on the Internet to protect the country from foreigners trying to promote insurgence and instability under the cloak of freedom.
[ترجمه گوگل]اکنون ما باید یک دیوار بزرگ در اینترنت بسازیم تا کشور را در برابر بیگانگانی که در زیر ردای آزادی تلاش می کنند شورش و بی ثباتی را ترویج کنند، محافظت کنیم
[ترجمه ترگمان]اکنون ما نیاز به ساختن دیواری بزرگ بر روی اینترنت برای حفاظت از کشور در برابر بیگانگان و تلاش برای ترویج فساد و بی ثباتی در زیر شنل آزادی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یاغیگری (اسم)
riot, brigandage, insurgency, insurgence

تمرد (اسم)
rebellion, contumacy, insurgency, insurgence, recalcitrance, recalcitrancy

طغیان (اسم)
outbreak, riot, sedition, rebellion, outburst, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, overflow, uprising, high water, rage of the sea, rout

شورش (اسم)
uproar, riot, revolution, mutation, sedition, worry, rebellion, insurgency, insurgence, insurrection, revolt, uprising

قیام (اسم)
rise, insurgency, insurgence, insurrection, uprising, resurrection

انگلیسی به انگلیسی

• mutiny, rebellion, uprising, revolt

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A rebellion or uprising against authority 🪖
🔍 مترادف: Rebellion
✅ مثال: The government struggled to suppress the insurgence that was spreading across the region.

بپرس