insurance

/ˌɪnˈʃʊrəns//ɪnˈʃʊərəns/

معنی: بیمه، حق بیمه، پول بیمه
معانی دیگر: بیمه نامه (نام کامل آن: an insurance policy)، حق بیمه (نام کامل آن: insurance premium)، مبلغ بیمه، خسارت، بیمه گری، بیمه گزاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a guarantee of protection against certain misfortunes that is provided by a company in return for payment of a fee.

(2) تعریف: businesses that provide such protection.

(3) تعریف: any protection against risk.

جمله های نمونه

1. insurance rate
نرخ بیمه

2. an insurance company
شرکت بیمه

3. an insurance company's diverse wares
خدمات گوناگون یک شرکت بیمه

4. automobile insurance
بیمه ی اتومبیل

5. standard insurance policy
بیمه نامه ی رایج

6. the insurance adjuster determined our adjustment
مامور شرکت بیمه میزان خسارت ما را تعیین کرد.

7. the insurance company's appraiser appraises the damages
ارزیاب شرکت بیمه خسارات را ارزیابی می کند.

8. third-party insurance
بیمه ی شخص ثالث

9. this insurance policy gives you complete coverage
این بیمه نامه به شما پوشش کامل می دهد.

10. universal insurance has become a political football
بیمه ی همگانی یک موضوع داغ سیاسی شده است.

11. accident insurance
بیمه ی حوادث،بیمه ی سوانح

12. accident insurance
بیمه ی حوادث

13. annuity insurance
بیمه ی مستمری سالانه

14. automobile insurance
بیمه ی اتومبیل

15. business insurance
بیمه ی کار و کسب،بیمه ی تجاری

16. car insurance
بیمه ی اتومبیل

17. casualty insurance
بیمه ی تصادفات،بیمه ی سوانح

18. casualty insurance
بیمه ی آسیب بدنی و خسارت (به جز آتش سوزی)

19. fire insurance
بیمه ی آتش سوزی

20. group insurance
بیمه ی گروهی،بیمه ی دسته جمعی

21. health insurance
بیمه ی تندرستی

22. life insurance
بیمه ی عمر

23. social insurance
بیمه ی اجتماعی

24. unemployment insurance
بیمه ی بیکاری

25. a blanket insurance policy
بیمه نامه ی جامع

26. a health insurance scheme
برنامه ی بیمه ی سلامتی

27. does this insurance policy cover all our health costs?
آیا این بیمه نامه شامل کلیه ی هزینه های بهداشتی ما می شود؟

28. to provide insurance against floods
در برابر سیل بیمه کردن

29. his father sells insurance
پدرش فروشنده ی بیمه است.

30. our umbrella of insurance is inadequate
پوشش بیمه ی ما کافی نیست.

31. to void an insurance policy
قرارداد بیمه را باطل کردن

32. he collected on his insurance
خسارت بیمه ی خود را وصول کرد.

33. the allowance of an insurance claim
پذیرفتن ادعای بیمه

34. an individual policy in life insurance
بیمه نامه ی عمر برای یک نفر

35. during the life of this insurance policy
تاهنگامی که این بیمه نامه به قوت خود باقی است

36. during the term of an insurance policy
طی مدت قرارداد بیمه

37. swedish people enjoy cradle-to-grave health insurance and free education
مردم سوئد در تمام عمر از بیمه ی سلامتی و آموزش مجانی بهره مندند.

38. they hijack customers to buy unneccessary insurance
آنان مشتریان خود را مجبور می کنند که بیمه ی غیرضروری بخرند.

39. he faked seven claims and presented them to the insurance company
او هفت ادعای قلابی به شرکت بیمه ارائه داد.

40. as a result of non payment of monthly installments, your insurance policy has lapsed
در اثر عدم پرداخت اقساط ماهیانه بیمه نامه ی شما از اعتبار ساقط شده است (باطل شده است).

41. only thirty percent of that country's people are covered by health insurance
فقط سی درصد مردم آن کشور از پوشش بیمه ی درمانی برخوردارند.

مترادف ها

بیمه (اسم)
assurance, insurance

حق بیمه (اسم)
insurance, premium

پول بیمه (اسم)
insurance

تخصصی

[بهداشت] بیمه - پول بیمه
[حقوق] بیمه
[ریاضیات] بیمه
[آمار] بیمه

انگلیسی به انگلیسی

• contract by which property or persons are guaranteed against damage or loss; something which protects or guarantees safety
insurance is an agreement in which you pay a fixed sum of money to a company, usually each year. then, if you become ill or if your property is damaged or stolen, the company pays you a sum of money.
if you do something as an insurance against something unpleasant, you do it in order to protect yourself in case the unpleasant thing happens.
see also national insurance.

پیشنهاد کاربران

تضمین
There is no better insurance for your children's future than to educate them
هیچ چیز آینده فرزندان شما را بهتر از تعلیم و تربیت تضمین نمیکند
کانون زبان ایران
insurance is an agreement in which you pay money to an company. then if there is an accident they will give you an amount of money
بیمه قراردادی است که در آن شما پولی را به یک شرکت می پردازید و در صورت بروز حادثه، مبلغی را به شما می دهند
بیمه
مثال: I have health insurance.
بیمه سلامتی دارم.
Third party insurance
بیمه شخص ثالث
بیمه
محض اطمینان
گاها قوت قلب برای چیزی بودن هم می شود معنا کرد
در ریچ ۴ کانون زبان بمعنای شرکت بیمه است
اطمینان بخشی
pre paid insurance
معنی بیمه که خیلی واضحه و اول از همه توی دیکشنری گفته شده ، ذکر مجددش خیلی به دور از تفکره ، هی هم میاید تکرار می کنید
Insurance is an agreement in which you pay money tp a cpmany. Then, if there is an accident , they will give you an amount of money
کانون زبان ایران
خلاصه نویس
بیمه 💸
Insurance is an agreement in which you pay money tp a cpmany. Then, if there is an accident , they will give you an amount of money.
اگر بعد از کلمه insurance کلمه company بیاید به معنای شرکت بیمه میباشد
واگر insurance به تنهایی بیاید به معنای خسارتی است که بیمه گر باید پرداخت کند
Insurance is an agreement in which you pay money tp a cpmany. Then, if there is an accident , they will give you an amount of money
بیمه ……یه قرار دادی بین بیمه شونده و بیمه گذار که بیمه گذار در مقابل دریافت حق الزحمه از بیمه شونده , خسارات ناشی از چیز های معینی مثل تصادفات را پرداخت میکند.
Insurance is an agreement in which you pay money tp a cpmany. Then, if there is an accident , they will give you an amount of money
insurance is an agreement in which you pay money to a company and if there is a accident they will give you a mount of money.
تضمین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس