insufficiency

/ˌɪnsəˈfɪʃnsi//ˌɪnsəˈfɪʃnsi/

معنی: نا توانی، عجز، کمی، نارسایی، نابسندگی، عدم تکافو، عدم کفایت
معانی دیگر: کافی نبودن، insufficience عدم تکافو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: insufficiencies
(1) تعریف: the quality or condition of being insufficient; deficiency; lack.
متضاد: sufficiency
مشابه: defect, failure, need, poverty, scarcity

(2) تعریف: failure of a body part, such as a heart valve, to function normally or adequately.

جمله های نمونه

1. due to an insufficiency of funds
به خاطر نابسندگی وجوه (بودجه)

2. Late miscarriages are usually not due to hormonal insufficiency.
[ترجمه گوگل]سقط جنین دیررس معمولاً به دلیل نارسایی هورمونی نیست
[ترجمه ترگمان]سقط جنین خیلی دیر معمولا به دلیل نارسایی هورمونی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reported contraindications include renal insufficiency, chronic haemodialysis, some forms of iron overload, and previous oxalate stone formation.
[ترجمه گوگل]موارد منع مصرف گزارش شده عبارتند از: نارسایی کلیوی، همودیالیز مزمن، برخی از اشکال اضافه بار آهن، و تشکیل سنگ اگزالات قبلی
[ترجمه ترگمان]contraindications گزارش شده شامل نارسایی کلیه، نارسایی مزمن، برخی اشکال اضافه بار آهن و تشکیل سنگ مرمر قبلی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Patients with severe renal insufficiency, or those not responding promptly to the above measures, should receive dialysis.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به نارسایی شدید کلیوی، یا بیمارانی که به سرعت به اقدامات فوق پاسخ نمی دهند، باید دیالیز شوند
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که نارسایی شدید کلیوی دارند و یا آن هایی که بلافاصله به معیارهای بالاتر پاسخ نمی دهند باید دیالیز را دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These patients typically have mild renal insufficiency and diminished urate excretion due to renal tubular damage.
[ترجمه گوگل]این بیماران معمولاً نارسایی کلیوی خفیف و کاهش دفع اورات به دلیل آسیب توبولار کلیوی دارند
[ترجمه ترگمان]این بیماران به طور معمول نارسایی کلیه را دارند و دفع urate ناشی از آسیب به لوله کلیوی را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chronic dietary insufficiency is thought to be the single main cause but the mechanism is unclear.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که نارسایی مزمن رژیم غذایی تنها علت اصلی باشد، اما مکانیسم آن نامشخص است
[ترجمه ترگمان]تصور می شود که ناکافی بودن رژیم غذایی تنها عامل اصلی است، اما این مکانیزم مشخص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They may have symptoms of vertebrobasilar insufficiency with vertigo or drop attacks and may have signs of myelopathy.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است علائم نارسایی ورتبروبازیلار همراه با سرگیجه یا حملات قطره ای داشته باشند و ممکن است علائم میلوپاتی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است نشانه هایی از نارسایی قلبی با سرگیجه یا حملات قطره ای داشته باشند و ممکن است علائم myelopathy داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So the insufficiency of gold reserves resulted from higher volume of trade, not higher prices.
[ترجمه گوگل]بنابراین ناکافی بودن ذخایر طلا ناشی از افزایش حجم تجارت است نه افزایش قیمت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ناکافی بودن ذخایر طلا از حجم بالاتر تجارت و نه قیمت های بالاتر ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mild renal insufficiency ( MRI ) has been considered to be an independent risk factor of CVD.
[ترجمه گوگل]نارسایی خفیف کلیوی (MRI) به عنوان یک عامل خطر مستقل CVD در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]نارسایی کلیه (MRI)عامل ریسک مستقل CVD نیز محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There existed insufficiency in analysis of interclass balance, evaluation of therapeutic effect, conclusion deduction, etc, which decreased the quality of RCT of TCM.
[ترجمه گوگل]در تجزیه و تحلیل تعادل بین طبقاتی، ارزیابی اثر درمانی، نتیجه گیری و غیره ناکافی وجود داشت که باعث کاهش کیفیت RCT TCM شد
[ترجمه ترگمان]در تجزیه و تحلیل تعادل interclass، ارزیابی تاثیر درمانی، نتیجه گیری استنتاج، و غیره وجود داشت که کیفیت of TCM را کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To study the Effects of sleep insufficiency on function of the nervus system in college students.
[ترجمه گوگل]بررسی تأثیر نارسایی خواب بر عملکرد سیستم عصبی در دانشجویان
[ترجمه ترگمان]مطالعه اثرات نارسایی خواب بر عملکرد سیستم nervus در دانش آموزان کالج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Summary of Background Data. In children with thoracic insufficiency syndrome, expansion thoracoplasty of the constricted hemithorax improves respiratory function and controls scoliosis.
[ترجمه گوگل]خلاصه داده های پس زمینه در کودکان مبتلا به سندرم نارسایی قفسه سینه، توراکوپلاستی انبساطی همی توراکس منقبض عملکرد تنفسی را بهبود می بخشد و اسکولیوز را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]خلاصه داده های پس زمینه در کودکانی که مبتلا به نارسایی قلبی هستند، انبساط عضلات منقبض کننده، عملکرد تنفسی را بهبود می بخشد و scoliosis را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Primary adrenal insufficiency is most frequently caused by autoimmune adrenalitis, and hypothalamic-pituitary tumors represent the most frequent cause of secondary adrenal insufficiency.
[ترجمه گوگل]نارسایی اولیه آدرنال اغلب ناشی از آدرنالیت خودایمنی است و تومورهای هیپوتالاموس-هیپوفیز شایع ترین علت نارسایی ثانویه آدرنال هستند
[ترجمه ترگمان]نارسایی حاد اولیه اغلب ناشی از adrenalitis ایمنی خود ایمنی، و تومورهای hypothalamic - هیپوفیز، شایع ترین علت عدم کفایت adrenal ثانویه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On the base of analyzing the insufficiency of this matrix, improved life cycle matrix in assessing enviro. . .
[ترجمه گوگل]بر اساس تحلیل نارسایی این ماتریس، ماتریس چرخه زندگی در ارزیابی محیط بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]در پایه تجزیه و تحلیل ناکافی بودن این ماتریس، ماتریس چرخه حیات بهبود یافته در ارزیابی enviro
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Work-inhibited children have the best chance to grow out of their insufficiency when parents and teachers pull together in a positive direction.
[ترجمه گوگل]زمانی که والدین و معلمان در جهت مثبتی کنار هم قرار گیرند، کودکانی که از کار بازدارند، بهترین شانس را برای رشد از نارسایی خود دارند
[ترجمه ترگمان]زمانی که والدین و معلمان در جهت مثبت کنار هم جمع می شوند، کودکان مانع از کار، بهترین شانس برای رشد آن ها را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناتوانی (اسم)
failure, weakness, asthenia, impotence, impotency, impuissance, infirmity, inability, incapacitation, disability, flivver, intolerance, disablement, insufficiency, intolerancy, incapability, insufficience

عجز (اسم)
weakness, paralysis, impotence, impotency, entreaty, cry, impuissance, inability, disability, disablement, incapacity, insufficiency, incapability, imploration, insufficience

کمی (اسم)
deficiency, exiguity, piece, peep, rarity, extenuation, paucity, insignificance, insufficiency, insignificancy, infrequency, insufficience, soupcon

نارسایی (اسم)
incompetence, insufficiency, incompetency, inadequacy, insufficience

نابسندگی (اسم)
insufficiency, inadequacy, insufficience

عدم تکافو (اسم)
insufficiency, inadequacy, insufficience

عدم کفایت (اسم)
insufficiency, insufficience

انگلیسی به انگلیسی

• shortage, lack, insufficient amount, inadequacy; failure of an organ to function properly (medicine)
insufficiency is the state of something not being large enough in amount for a particular purpose; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insufficiency
✅️ صفت ( adjective ) : insufficient
✅️ قید ( adverb ) : insufficiently
در بدن انسان، میزان کم هر چیز مفید
نارسایی
در پزشکی نارسایی دریچه های قلبی
insufficiency
کمبود ( ویتامین )
deficiency
فقر ( ویتامین )
ناکافی بودن
بی کفایتی

بپرس