insufferable

/ˌɪnˈsəfərəbl̩//ɪnˈsʌfrəbl̩/

معنی: سخت، طاقت فرسا، غیر قابل تحمل، تحمل ناپذیر
معانی دیگر: تاب نیاوردنی، تن در ندادنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insufferably (adv.), insufferableness (n.)
• : تعریف: incapable of being tolerated or endured; unbearable.
متضاد: bearable, sufferable
مشابه: impossible, unbearable

- He's become such an insufferable snob that his old friends can barely stand to be around him anymore.
[ترجمه Farzane] او به قدری افاده ای و غیرقابل تحمل شده بود که دوستان قدیمی اش به سختی میتوانستند بودن در کنار او را تحمل کنند.
|
[ترجمه گوگل] او به قدری اسنوب تحمل ناپذیر تبدیل شده است که دوستان قدیمی اش به سختی می توانند دیگر در کنار او باشند
[ترجمه ترگمان] او به اندازه یک افاده ای غیرقابل تحملی است که دوستان قدیمی او دیگر به سختی می توانند در اطراف او باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She found the heat insufferable and complained during the entire vacation.
[ترجمه Farzane] او گرما را غیرقابل تحمل یافت و در تمام طول تعطیلات ( از این موضوع ) شکایت کرد.
|
[ترجمه گوگل] او گرما را طاقت فرسا یافت و در تمام تعطیلات شکایت کرد
[ترجمه ترگمان] او گرمای غیرقابل تحمل را یافت و در طول تعطیلات شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The heat and humidity were insufferable.
[ترجمه گوگل]گرما و رطوبت غیر قابل تحمل بود
[ترجمه ترگمان]گرما و رطوبت غیرقابل تحمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do we really have to invite all my insufferable relatives to the wedding?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً باید همه اقوام بی رحمم را به عروسی دعوت کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا واقعا باید تمام خویشاوندان غیرقابل تحمل من را به عروسی دعوت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was insufferable at times — self-centred and narcissistic.
[ترجمه گوگل]او گاهی تحمل ناپذیر بود - خود محور و خودشیفته
[ترجمه ترگمان]او در این زمان غیرقابل تحمل بود - خود محور و خودشیفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was an insufferable bore.
[ترجمه گوگل]او یک حوصله تحمل ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]خسته کننده و تحمل ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The metro is insufferable in this heat.
[ترجمه گوگل]مترو در این گرما تحمل ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]مترو در این گرما غیرقابل تحمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The heat was insufferable.
[ترجمه گوگل]گرما غیر قابل تحمل بود
[ترجمه ترگمان]گرما غیرقابل تحمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Churchill complained of his insufferable rudeness.
[ترجمه گوگل]چرچیل از گستاخی تحمل ناپذیر او شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]چرچیل از بی ادبی غیرقابل تحمل او شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He really is insufferable!
[ترجمه گوگل]او واقعا تحمل ناپذیر است!
[ترجمه ترگمان]واقعا غیرقابل تحمل است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I became an insufferable prig, too.
[ترجمه گوگل]من هم تبدیل به یک پریگ تحمل ناپذیر شدم
[ترجمه ترگمان]من هم یک prig تحمل ناپذیر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Success didn't spoil me, I've always been insufferable. ". Fran Lebowitz
[ترجمه گوگل]موفقیت من را خراب نکرد، من همیشه تحمل ناپذیر بوده ام فران لبوویتز
[ترجمه ترگمان]موفقیت من را خراب نکرد، من همیشه غیرقابل تحمل بودم \" فرانی lebowitz
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The man was insufferable, an egotistical, chauvinistic monster.
[ترجمه گوگل]مرد تحمل ناپذیر بود، یک هیولای خودخواه و شوونیست
[ترجمه ترگمان]آن مرد غیرقابل تحمل بود، یک هیولای خودخواه و chauvinistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His insufferable insolence cost him many friends.
[ترجمه گوگل]وقاحت تحمل ناپذیر او به قیمت دوستان بسیاری برای او تمام شد
[ترجمه ترگمان]این گستاخی تحمل ناپذیر او را بیش از همه دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His behavior and carriage were insufferable as he showed me my duties.
[ترجمه گوگل]رفتار و حمل و نقل او تحمل ناپذیر بود زیرا او وظایفم را به من نشان داد
[ترجمه ترگمان]رفتار و رفتارش تحمل ناپذیر بود، همان طور که وظیفه خود را به من نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your dear insufferable, Beatrice is finally doing something useful - fertilizing the vegetables at the Summer Palace.
[ترجمه گوگل]بی‌تحمل عزیز شما، بئاتریس بالاخره در حال انجام یک کار مفید است - کود دادن به سبزیجات در کاخ تابستانی
[ترجمه ترگمان]بئاتریس، غیرقابل تحمل و غیرقابل تحمل شما، در نهایت کار مفیدی انجام می دهد - سبزیجات را در کاخ تابستانی بارور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

طاقت فرسا (صفت)
onerous, repugnant, exhausting, intolerable, unbearable, unsupportable, unendurable, insupportable, insufferable, torturous

غیر قابل تحمل (صفت)
intolerable, unbearable, insufferable

تحمل ناپذیر (صفت)
intolerable, unbearable, insupportable, insufferable

انگلیسی به انگلیسی

• intolerable, unendurable, unbearable
if someone or something is insufferable, they are very unpleasant or annoying.

پیشنهاد کاربران

چیزی که تحمل آن سخت است، طاقت فرسا
Difficult to endure or tolerate

بپرس