صفت ( adjective )
مشتقات: insufferably (adv.), insufferableness (n.)
مشتقات: insufferably (adv.), insufferableness (n.)
• : تعریف: incapable of being tolerated or endured; unbearable.
• متضاد: bearable, sufferable
• مشابه: impossible, unbearable
• متضاد: bearable, sufferable
• مشابه: impossible, unbearable
- He's become such an insufferable snob that his old friends can barely stand to be around him anymore.
[ترجمه Farzane] او به قدری افاده ای و غیرقابل تحمل شده بود که دوستان قدیمی اش به سختی میتوانستند بودن در کنار او را تحمل کنند.|
[ترجمه گوگل] او به قدری اسنوب تحمل ناپذیر تبدیل شده است که دوستان قدیمی اش به سختی می توانند دیگر در کنار او باشند[ترجمه ترگمان] او به اندازه یک افاده ای غیرقابل تحملی است که دوستان قدیمی او دیگر به سختی می توانند در اطراف او باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She found the heat insufferable and complained during the entire vacation.
[ترجمه Farzane] او گرما را غیرقابل تحمل یافت و در تمام طول تعطیلات ( از این موضوع ) شکایت کرد.|
[ترجمه گوگل] او گرما را طاقت فرسا یافت و در تمام تعطیلات شکایت کرد[ترجمه ترگمان] او گرمای غیرقابل تحمل را یافت و در طول تعطیلات شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید