1 - in a way that is important in making something happen به گونه ای که در تحقق چیزی مهم ( مؤثر ) است 2 - By means of an instrument or agency از طریق ابزار یا عامل/ به لحاظ ابزاری 3 - as means to an end ... [مشاهده متن کامل]
به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف مثال: He was instrumentally powerful in pushing through the policy. او در پیشبرد این سیاست بسیار تواتمند بود. Self - esteem is good both instrumentally and for its own sake. عزت نفس هم از نظر ابزاری [برای رسیدن به هدفی] و هم فی نفسه مطلوب است. ( هم ابزاراً و هم ذاتاً مطلوب است. )