instructive

/ˌɪnˈstrəktɪv//ɪnˈstrʌktɪv/

معنی: یاد دهنده، اموزنده
معانی دیگر: آموزنده، پرهیختگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: instructively (adv.), instructiveness (n.)
• : تعریف: serving to inform or educate; informative; enlightening.

جمله های نمونه

1. such experiences are very instructive
این قبیل تجربیات بسیار آموزنده است.

2. It is instructive to see how other countries are tackling the problem.
[ترجمه گوگل]آموزنده است که ببینیم کشورهای دیگر چگونه با این مشکل برخورد می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیار آموزنده است که ببینیم کشورهای دیگر چگونه با این مشکل برخورد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thank you, that was very instructive.
[ترجمه گوگل]ممنون خیلی آموزنده بود
[ترجمه ترگمان] ممنون، خیلی آموزنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The minister's visit to the prison was not instructive.
[ترجمه احمد دباغ] بازدید وزیر از زندان بی ثمر بود.
|
[ترجمه گوگل]بازدید وزیر از زندان آموزنده نبود
[ترجمه ترگمان]دیدار وزیر برای زندان آموزنده نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a most instructive day.
[ترجمه گوگل]آموزنده ترین روز بود
[ترجمه ترگمان]روز most بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These early drafts are instructive to him.
[ترجمه گوگل]این پیش نویس های اولیه برای او آموزنده است
[ترجمه ترگمان]این پیش نویس اولیه برای او آموزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is also an instructive history in the condemnation and prohibition of books by the medieval church.
[ترجمه گوگل]همچنین تاریخ آموزنده ای در محکومیت و ممنوعیت کتاب توسط کلیسای قرون وسطی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همچنین تاریخی آموزنده در محکومیت و ممنوعیت کتب به وسیله کلیسای قرون وسطی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is instructive at this point to return to the issue of national versus international economies of scale.
[ترجمه گوگل]در این مرحله آموزنده است که به موضوع اقتصاد مقیاس ملی در مقابل بین المللی بازگردیم
[ترجمه ترگمان]این مساله در این نقطه بسیار آموزنده است تا به مساله اقتصاد ملی در برابر مقیاس بین المللی برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is most instructive to see how top players distribute their thinking allowance during the course of a game.
[ترجمه گوگل]بسیار آموزنده است که ببینیم بازیکنان برتر در طول یک بازی چگونه کمک فکری خود را تقسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیار آموزنده است که ببینیم چگونه بازیکنان بالا در طی یک بازی پول توجیبی آن ها را توزیع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lectures must be interesting as well as instructive.
[ترجمه گوگل]سخنرانی ها باید جذاب و همچنین آموزنده باشند
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ها باید جالب و همچنین آموزنده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our most instructive anecdote for this is Gregory's account of the new taxes instituted by Chilperic in 57
[ترجمه گوگل]آموزنده ترین حکایت ما در این زمینه، روایت گریگوری از مالیات های جدید است که چیلپریک در سال 57 وضع کرد
[ترجمه ترگمان]most داستان ما درباره مالیات های جدید تشکیل شده توسط chilperic در ۵۷ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book is filled with instructive drawings.
[ترجمه گوگل]کتاب پر از نقاشی های آموزنده است
[ترجمه ترگمان]کتاب پر از نقاشی های آموزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And it was really most instructive.
[ترجمه گوگل]و واقعا آموزنده ترین بود
[ترجمه ترگمان]و این موضوع بسیار آموزنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It will be instructive therefore to examine some of these different strands within Marxism.
[ترجمه گوگل]بنابراین بررسی برخی از این رشته های مختلف در مارکسیسم آموزنده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای بررسی برخی از این رشته های مختلف در مارکسیسم، آموزنده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یاد دهنده (صفت)
didactic, instructive

اموزنده (صفت)
erudite, instructive, informative, instructor's

تخصصی

[ریاضیات] چیز یاد دهنده، عبرت آمیز، آگاهی دهنده

انگلیسی به انگلیسی

• serving to instruct or teach
something that is instructive gives you useful information.

پیشنهاد کاربران

مثال:
an instructive experience
یک تجربه ی آموزنده
روشنگر
عبرت آموز
درس آموز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : instruct
✅️ اسم ( noun ) : instruction / instructor
✅️ صفت ( adjective ) : instructional / instruction / instructive
✅️ قید ( adverb ) : instructively
constructive = سازنده
instructive = آموزنده
سازنده
قابل تأمل
آموزنده.
It's instructive
این آموزنده است

بپرس