فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: instructs, instructing, instructed
حالات: instructs, instructing, instructed
• (1) تعریف: to teach; educate; inform.
• مترادف: educate, inform, school, teach
• مشابه: advise, apprise, brief, coach, drill, edify, enlighten, familiarize, indoctrinate, initiate, lesson, train, tutor
• مترادف: educate, inform, school, teach
• مشابه: advise, apprise, brief, coach, drill, edify, enlighten, familiarize, indoctrinate, initiate, lesson, train, tutor
- The coach instructed us in the rules of the sport.
[ترجمه سیروس.مرادی] مربی قوانین ورزش را به ما آموخت.|
[ترجمه علی اکبر زارع] مربی قوانین ورزش را به ما یاد داد|
[ترجمه گوگل] مربی قوانین ورزش را به ما آموزش داد[ترجمه ترگمان] مربی در قوانین ورزش به ما دستور داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The supervisor instructed them in the operation of the new machine.
[ترجمه گوگل] سرپرست آنها را در مورد عملکرد دستگاه جدید راهنمایی کرد
[ترجمه ترگمان] ناظر آن ها را در عملیات دستگاه جدید آموزش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناظر آن ها را در عملیات دستگاه جدید آموزش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Could you instruct me as to how to fill out this form?
[ترجمه گوگل] میشه راهنماییم کنید که چطور این فرم رو پر کنم؟
[ترجمه ترگمان] میتونی بهم بگی چطور فرم رو پر کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میتونی بهم بگی چطور فرم رو پر کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to order or direct; command.
• مترادف: bid, command, direct, order, tell
• مشابه: ask, charge, enjoin
• مترادف: bid, command, direct, order, tell
• مشابه: ask, charge, enjoin
- The troops were instructed to cease fire.
[ترجمه گوگل] به نیروها دستور آتش بس داده شد
[ترجمه ترگمان] سربازان دستور داده بودند که تیراندازی را متوقف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سربازان دستور داده بودند که تیراندازی را متوقف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sheriff instructed the officers to begin searching the woods.
[ترجمه گوگل] کلانتر به افسران دستور داد تا جستجوی جنگل را آغاز کنند
[ترجمه ترگمان] کلانتر به افسرها دستور داد تا جنگل را بگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلانتر به افسرها دستور داد تا جنگل را بگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- City officials instructed that the city be evacuated.
[ترجمه گوگل] مسئولان شهر دستور تخلیه شهر را دادند
[ترجمه ترگمان] مقامات شهر به این شهر دستور دادند که شهر تخلیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مقامات شهر به این شهر دستور دادند که شهر تخلیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید