institutionalise

جمله های نمونه

1. Emmen's result indicates that the process is institutionalising xenophobia.
[ترجمه گوگل]نتیجه Emmen نشان می دهد که این روند در حال نهادینه کردن بیگانه هراسی است
[ترجمه ترگمان]نتایج emmen حاکی از آن است که این فرآیند بیگانه هراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The advent of scientific thinking has institutionalised the idea that knowledge has to progress and can do so only through research.
[ترجمه گوگل]ظهور تفکر علمی این ایده را نهادینه کرده است که دانش باید پیشرفت کند و تنها از طریق تحقیق می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]ظهور تفکر علمی این ایده را نهادینه کرده است که دانش باید پیشرفت کند و تنها از طریق تحقیق می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These policies also served to institutionalise the Cold War.
[ترجمه گوگل]این سیاست ها همچنین به نهادینه کردن جنگ سرد کمک کرد
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها هم برای تضعیف جنگ سرد سرو کار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Today the cost of making theatre is so enormous it's become a new form of institutionalising.
[ترجمه گوگل]امروزه هزینه ساخت تئاتر آنقدر هنگفت است که به شکل جدیدی از نهادینه شدن تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]امروزه هزینه ساخت تئاتر به قدری زیاد است که به شکل جدیدی از institutionalising تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Poor institutionalised Smike is taken by Nicholas and his sister to their childhood home in Devon.
[ترجمه گوگل]اسمیک فقیر نهادینه شده توسط نیکلاس و خواهرش به خانه دوران کودکی شان در دوون برده می شود
[ترجمه ترگمان]بیچاره institutionalised، نیکلای و خواهرش را به خانه کودکی خود در دون شان برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But it is not only to the institutionalised abuse of animals that we must turn if we are progressively to disengage ourselves.
[ترجمه گوگل]اما اگر می‌خواهیم به‌تدریج خودمان را رها کنیم، تنها به سواستفاده نهادینه‌شده از حیوانات نیست که باید به آن توجه کنیم
[ترجمه ترگمان]اما این نه تنها مصرف نهادینه کردن حیوانات است که اگر به تدریج خود را از شر خود خلاص کنیم، باید از آن استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gradually it became more institutionalised as something resembling organised diplomatic services emerged.
[ترجمه گوگل]به تدریج با ظهور چیزی شبیه به خدمات دیپلماتیک سازمان یافته، نهادینه شد
[ترجمه ترگمان]به تدریج آن به عنوان چیزی که شبیه خدمات دیپلماتیک سازمان دهی شده بود، نهادینه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Singapore courts launched an initiative to institutionalise mediation as a way to reclaim our Asian heritage of settling differences harmoniously.
[ترجمه گوگل]دادگاه‌های سنگاپور ابتکاری را برای نهادینه‌سازی میانجی‌گری به‌عنوان راهی برای بازپس‌گیری میراث آسیایی ما برای حل و فصل هماهنگ اختلافات آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]دادگاه های سنگاپور طرحی را برای میانجی گری institutionalise به عنوان راهی برای بازپس گیری میراث آسیای میانه از تسویه حساب با هماهنگی آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Indeed, the chancellor should institutionalise the approach and re-establish a permanent reserve requirement regime.
[ترجمه گوگل]در واقع، صدراعظم باید این رویکرد را نهادینه کند و یک رژیم ذخیره الزامی دائمی را دوباره برقرار کند
[ترجمه ترگمان]در واقع، صدراعظم باید این رویکرد را مورد بررسی قرار داده و یک رژیم غذایی دائمی ایجاد نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Microsoft, Yahoo and others are helping to institutionalise and legitimise the integration of censorship into the global IT business model.
[ترجمه گوگل]مایکروسافت، یاهو و دیگران به نهادینه کردن و مشروعیت بخشیدن به ادغام سانسور در مدل جهانی تجارت فناوری اطلاعات کمک می کنند
[ترجمه ترگمان]مایکروسافت، یاهو و دیگران به تلفیق و مشروعیت بخشیدن به یکپارچه سازی سانسور در مدل کسبوکار جهانی فن آوری اطلاعات کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is the characteristic of social services that they become rapidly and strongly institutionalised.
[ترجمه گوگل]این ویژگی خدمات اجتماعی است که به سرعت و به شدت نهادینه می شوند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی خدمات اجتماعی است که به سرعت و به شدت نهادینه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The opportunities for classification afforded by the National Curriculum are more pervasive and more deeply institutionalised than any previous system.
[ترجمه گوگل]فرصت های طبقه بندی ارائه شده توسط برنامه درسی ملی فراگیرتر و عمیق تر از هر سیستم قبلی نهادینه شده است
[ترجمه ترگمان]فرصت ها برای طبقه بندی ارایه شده توسط برنامه درسی ملی، فراگیرتر و more از هر سیستم قبلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But we have to accept the blame ourselves, because we have institutionalised the notion of cheap food.
[ترجمه گوگل]اما باید خودمان تقصیر را بپذیریم، زیرا مفهوم غذای ارزان را نهادینه کرده ایم
[ترجمه ترگمان]اما ما باید خود را سرزنش کنیم، زیرا ما مفهوم غذای ارزان را نهادینه کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This was a society with true leaders of kingdom states within which commercial activities were becoming more institutionalised.
[ترجمه گوگل]این جامعه ای با رهبران واقعی دولت های پادشاهی بود که در آن فعالیت های تجاری بیشتر نهادینه می شد
[ترجمه ترگمان]این جامعه ای بود که رهبران حقیقی کشورهای پادشاهی در آن فعالیت می کردند که در آن فعالیت های بازرگانی نهادینه می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• transform something into an institution (i.e. custom, law, pattern of behavior); place a person in an institution (also institutionalize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : institutionalize
✅️ اسم ( noun ) : institution / institutionalization
✅️ صفت ( adjective ) : institutionalized
✅️ قید ( adverb ) : institutionally
نهادینه شدن

بپرس