institutionalisation

انگلیسی به انگلیسی

• act of transforming something into an institution (i.e. custom, law, pattern of behavior); placing of a person in an institution (also institutionalization)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : institutionalize
✅️ اسم ( noun ) : institution / institutionalization
✅️ صفت ( adjective ) : institutionalized
✅️ قید ( adverb ) : institutionally
نهادینه سازی ٫ تثبیت و جا اندازی چیزی بدیع و تازه و نوظهور که تاکنون سابقه نداشته است.
1. به آسایشگاه سپرده شدن، بستری شدن؛ به آسایشگاه سپردن، بستری کردن 2. نهادینه شدن، تثبیت، نهادی شدن؛ نهادینه کردن، نهادی کردن

بپرس