institutional

/ˌɪnstəˈtuːʃənəl//ˌɪnstɪˈtjuːʃnəl/

سازمانی، نهادی، درنهشتی، بنیادی، وابسته به موسسه (نه فرد)، بنگاهی، وابسته به مبادی یا اصول، دارای بنگاه های علمی یا خیراتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or resembling an institution or institutions.

- She was schooled at home because her parents were disapproving of institutional education.
[ترجمه گوگل] او در خانه درس می‌خواند، زیرا والدینش با آموزش نهادی مخالف بودند
[ترجمه ترگمان] او در خانه درس می خواند، زیرا والدین او از آموزش سازمانی ناراضی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resembling the uniformity and dullness that are regarded as characteristic of large institutions.

جمله های نمونه

1. institutional reforms
اصلاحات سازمانی

2. institutional sales
فروش های موسساتی (سازمانی)

3. the institutional elements of a political system
عوامل سازمانی یک نظام سیاسی

4. the mentally ill who need institutional care
بیماران روانی که نیاز به مراقبت سازمانی دارند

5. The hospital provides typically awful institutional food.
[ترجمه گوگل]بیمارستان معمولاً غذای سازمانی افتضاحی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]بیمارستان معمولا غذای نهادی وحشتناک فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police had to fend off allegations of institutional racism after a black suspect was beaten by four white police officers.
[ترجمه گوگل]پس از ضرب و شتم یک مظنون سیاهپوست توسط چهار افسر پلیس سفیدپوست، پلیس مجبور شد اتهامات نژادپرستی نهادی را دفع کند
[ترجمه ترگمان]پلیس پس از اینکه یک مظنون سیاه پوست توسط چهار مامور پلیس سفید مورد ضرب و شتم قرار گرفت مجبور به دفع اتهامات نژادپرستی نهادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Outside the protected environment of institutional care he could not survive.
[ترجمه گوگل]خارج از محیط حفاظت شده مراقبت های سازمانی او نتوانست زنده بماند
[ترجمه ترگمان]خارج از محیط حفاظت شده برای مراقبت سازمانی، او نمی توانست زنده بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These institutional reforms have gone furthest in Poland.
[ترجمه گوگل]این اصلاحات نهادی در لهستان بیش از همه پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات نهادی تا حد زیادی در لهستان باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The institutional population, as Chapter 2 illustrated, is a very elderly population.
[ترجمه گوگل]جمعیت نهادی، همانطور که در فصل 2 نشان داده شد، یک جمعیت بسیار مسن است
[ترجمه ترگمان]جمعیت سازمانی همانطور که فصل ۲ نشان داد جمعیت بسیار مسن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Presumably preliminary consultation by conservation agencies and institutional involvement of local people in plan formulation and implementation would avoid these clashes.
[ترجمه گوگل]احتمالاً مشاوره اولیه توسط آژانس های حفاظت و مشارکت نهادی مردم محلی در تدوین و اجرای طرح، از این درگیری ها جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]احتمالا مشاوره مقدماتی از سوی نهاده ای حفاظت و مشارکت سازمانی افراد محلی در تدوین طرح و اجرا از این برخوردها اجتناب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Prior to the Revolution there was scant institutional evidence of deep-rooted nationalist sentiment.
[ترجمه گوگل]قبل از انقلاب شواهد نهادی اندکی از احساسات ریشه دار ملی گرایانه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]قبل از انقلاب مدرک سازمانی اندکی از احساسات ملی گرای سرسخت وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chapter 8 will examine forms of institutional arrangements regarding such matters as executive-legislative relations, party system,[sentence dictionary] and citizen democracy.
[ترجمه گوگل]فصل 8 اشکال ترتیبات نهادی را در رابطه با موضوعاتی مانند روابط اجرایی-قانونی، نظام حزبی، [فرهنگ جملات] و دموکراسی شهروندی بررسی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]فصل ۸ به بررسی اشکال ترتیبات سازمانی در رابطه با این موضوعات به عنوان روابط اجرایی، سیستم حزبی، فرهنگ لغت و دموکراسی شهروندی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The study was approved by the institutional review board of the Mayo Clinic and all patients gave written consent.
[ترجمه گوگل]این مطالعه توسط هیئت بازبینی سازمانی کلینیک مایو تایید شد و همه بیماران رضایت کتبی دادند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه توسط هیات بازبینی سازمانی کلینیک مایو تایید شد و همه بیماران رضایت کتبی دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indeed, some of the largest institutional money managers catering to wealthy individual investors advertise tax-related investment strategies based on computer models.
[ترجمه گوگل]در واقع، برخی از بزرگترین مدیران پول نهادی که به سرمایه گذاران فردی ثروتمند می پردازند، استراتژی های سرمایه گذاری مربوط به مالیات را بر اساس مدل های کامپیوتری تبلیغ می کنند
[ترجمه ترگمان]در واقع، برخی از بزرگ ترین مدیران مالی نهادی برای سرمایه گذاران فردی ثروتمند، استراتژی های سرمایه گذاری مربوط به مالیات را براساس مدل های کامپیوتری تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Therefore they shed light on the comparative institutional questions with which we are concerned.
[ترجمه گوگل]از این رو آنها مسائل نهادی مقایسه ای را که ما به آنها توجه می کنیم روشن می کنند
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها به سوالات سازمانی تطبیقی که به ما مربوط می شود، نور می بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to an institution; characteristic of an institution, bland, drab, uniform
institutional means relating to a large organization, such as a university, bank, or hospital.
institutional also means relating to the customs or systems that are an important or typical feature of a society or group.

پیشنهاد کاربران

تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت ها، بانک ها ( بجای سرمایه گذاری شخصی )
ساده ، سنتی
اداری
مثال: She works in an institutional setting.
او در یک محیط اداری کار می کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
سازمان یافته
بنیادی
نهادینه شده
بنیادی ( رفتارها و نگرشهایی که برای مدت زیادی در یک سازمان وجود دارند و بصورت یک هنجار پذیرفته شده اند )
اساسی - بنیادی - زیربنایی
نهادی - سازمانی

بپرس