institution

/ˌɪnstəˈtuːʃn̩//ˌɪnstɪˈtjuːʃn̩/

معنی: نهاد، بنگاه، موسسه، تاسیس قضایی، اصل حقوقی، رسم معمول
معانی دیگر: (اصلاحات و بررسی و غیره) ایجاد، پی افکنی، شروع، اقدام، بنیان گذاری، رسم، سنت، روش متداول، قانون مورد قبول همگان، دیرمانه، برمانه، درنهشت، عرف، موسسه (عام المنفعه یا آموزشی یا علمی یا مذهبی)، بنیاد، سازمان، ساختمان موسسه یا بنیاد (وغیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an organization set up for a specific purpose, usu. of public service, such as a hospital or school.
مشابه: agency, foundation, institute

(2) تعریف: a prison, mental hospital, or other place of confinement.

(3) تعریف: an established or customary activity or law in a society.

- the former institution of slavery
[ترجمه گوگل] نهاد سابق برده داری
[ترجمه ترگمان] نهاد سابق برده داری،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: any social custom or convention.
مشابه: rite

(5) تعریف: the act of establishing or setting in progress.
مشابه: foundation, introduction

جمله های نمونه

1. an institution that is dedicated to reforming criminals
موسسه ای که وقف اصلاح تبهکاران شده است

2. the institution of marriage
رسم زناشویی

3. the institution of this custom dates back to the safavid period
برقراری این رسم به دوران صفویان برمی گردد.

4. a benevolent institution
موسسه ی خیریه (نیکوکاری)

5. a literary institution
بنیاد ادبی

6. a living institution
یک سازمان پر فعالیت

7. a respectable institution
یک موسسه ی خوش نام

8. a mental health institution
تیمارگاه بیماران روانی

9. the family is a fundamental social institution
خانواده یک نهاد اساسی اجتماعی است.

10. the tea break has become an institution in many offices
تنفس برای صرف چای در خیلی از ادارات رسم شده است.

11. among us, getting together on fridays had become a family institution
در میان ما گردهمایی روز جمعه یک سنت خانوادگی شده بود.

12. Bernard works at the same institution as Arlette.
[ترجمه مهرداد] برناردو آرلت در یک موسسه کار می کنند.
|
[ترجمه گوگل]برنارد در همان موسسه آرلت کار می کند
[ترجمه ترگمان]برنارد در همان موسسه به نام Arlette کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The institution of a Freedom of Information Act has had a significant effect.
[ترجمه گوگل]تصویب قانون آزادی اطلاعات تأثیر بسزایی داشته است
[ترجمه ترگمان]قانون آزادی عمل اطلاعات اثر قابل توجهی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fish and chips became a national institution in Britain.
[ترجمه قیصر] ماهی و چیپس رسم ملی در بریتانیا سده است
|
[ترجمه گوگل]ماهی و چیپس به یک موسسه ملی در بریتانیا تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]ماهی و چیپس به یک موسسه ملی در بریتانیا تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. May Day has become a venerable institution.
[ترجمه گوگل]اول ماه مه به نهادی ارجمند تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]روز ماه مه به یک موسسه مشهور تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The European Parliament is not an institution which excites interest in voters.
[ترجمه گوگل]پارلمان اروپا نهادی نیست که علاقه رای دهندگان را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]پارلمان اروپا نهادی نیست که توجه رای دهندگان را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This degree programme is fully accredited by the Institution of Electrical Engineers.
[ترجمه گوگل]این برنامه مدرک کاملاً توسط مؤسسه مهندسین برق تأیید شده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه به طور کامل توسط موسسه مهندسان برق معتبر شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Marriage is a sacred institution.
[ترجمه بیتا] ازدواج یک سنت مقدس است
|
[ترجمه گوگل]ازدواج یک نهاد مقدس است
[ترجمه ترگمان]ازدواج یک موسسه مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. My uncle has become quite an institution at the club!
[ترجمه گوگل]دایی من کاملاً یک موسسه در باشگاه شده است!
[ترجمه ترگمان]عموی من در باشگاه به طور کامل یک موسسه شده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نهاد (اسم)
accord, quality, identity, institution, subject, nature, character, inclination

بنگاه (اسم)
service, institution, institute, corporation, business, foundation, establishment

موسسه (اسم)
institution, institute, establishment

تاسیس قضایی (اسم)
institution

اصل حقوقی (اسم)
institution

رسم معمول (اسم)
institution, vogue

تخصصی

[حقوق] مؤسسه، نهاد تأسیس، طرح، اقامه

انگلیسی به انگلیسی

• institute, organization; place where people are confined and treated (i.e. prison or mental hospital); custom, convention; law or activity which is accepted in a society; act of instituting
an institution is a custom or system that is an important or typical feature of a society or group.
an institution is also a large organization, such as a university, bank, or hospital.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
Harvard University is a prestigious educational institution.
In a discussion about the banking industry, someone might mention, “The Federal Reserve is a key financial institution in the United States. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person discussing societal norms might say, “Marriage is an institution that has evolved over time. ”

Institution
انجمن
by the acceptance of principles and the INSTITUTION of methods, that
و به قبول اصول و ایجاد روشهایی که
ایجاد
آسایشگاه روانی
آسایشگاه
مؤسسه
مثال: The university is a respected institution.
دانشگاه یک مؤسسه قابل احترام است.
برای مراکز انسان هایی با نیاز های ویژه هم به اختصار بکار میره
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : institutionalize
✅️ اسم ( noun ) : institution / institutionalization
✅️ صفت ( adjective ) : institutionalized
✅️ قید ( adverb ) : institutionally
[حقوق]
شروع طرح دعوی
مثال : institutions, mechanisms and processes
for resolving individual disputes are similar across the different
jurisdictions.
● نهاد، موسسه
● رسم متداول، عرف
ساختار
( مثلاً ساختارهای سیاسی یا اقتصادی )
این اداب در زمان های قدیم میباشد
مؤسسه
نهاد
انستیتو
نهاد.
آداب انجام امور را نهاد می گویند.
قوانین عرفی
مرجع
اصول کلی حقوقی
انیستیتو
انجمن
تشکیلات
مجموعه، ارگان، سازمان
وضع کردن
آموزشگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس