اسم ( noun )
• (1) تعریف: the natural, unlearned behavioral tendencies or characteristics that are innate in any given species.
• مشابه: drive, impulse, sense, tendency, urge
• مشابه: drive, impulse, sense, tendency, urge
- These birds have a migratory instinct.
[ترجمه Sara] این پرندگان یک غریزه مهاجرت دارند|
[ترجمه گوگل] این پرندگان غریزه مهاجرت دارند[ترجمه ترگمان] این پرندگان غریزه ای طبیعی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a strong natural inclination, ability, or aptitude.
• مترادف: ability, aptitude, disposition, flair, gift, knack, proclivity, propensity, talent, tendency
• مشابه: capacity, facility, faculty, feel, impulse, inclination, predisposition
• مترادف: ability, aptitude, disposition, flair, gift, knack, proclivity, propensity, talent, tendency
• مشابه: capacity, facility, faculty, feel, impulse, inclination, predisposition
- It was his instinct to withdraw from conflict.
[ترجمه گوگل] این غریزه او بود که از درگیری کناره گیری کند
[ترجمه ترگمان] این غریزه او بود که از کش مکش دست بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این غریزه او بود که از کش مکش دست بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She simply has an instinct for musical composition.
[ترجمه گوگل] او به سادگی غریزه ای برای آهنگسازی دارد
[ترجمه ترگمان] اون فقط یه غریزه برای composition موسیقی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون فقط یه غریزه برای composition موسیقی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: power of intuition.
• مترادف: intuition, sixth sense
• مشابه: insight, perception
• مترادف: intuition, sixth sense
• مشابه: insight, perception
- She has accurate instincts about people's motives.
[ترجمه گوگل] او غرایز دقیقی در مورد انگیزه های افراد دارد
[ترجمه ترگمان] او غرایز درستی در مورد انگیزه های مردم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او غرایز درستی در مورد انگیزه های مردم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: instinctual (adj.)
مشتقات: instinctual (adj.)
• : تعریف: full or replete; charged; imbued (usu. fol. by with).
• مترادف: full, imbued, infused, permeated, pervaded, pregnant, replete, rife
• مشابه: charged, fraught
• مترادف: full, imbued, infused, permeated, pervaded, pregnant, replete, rife
• مشابه: charged, fraught
- The poem is instinct with passion and anger.
[ترجمه گوگل] شعر غریزی با شور و خشم است
[ترجمه ترگمان] این شعر از روی غریزه و خشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شعر از روی غریزه و خشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید