1. then instill a few drops of warm olive oil
سپس چند قطره روغن زیتون گرم (در آن) بچکانید.
2. he tried to instill the principles of religion into them
او کوشید اصول مذهب را به آنها القا کند.
3. I consider it important to instill a pride in the players.
[ترجمه گوگل]القای غرور در بازیکنان را مهم می دانم
[ترجمه ترگمان]من آن را برای القای حس غرور در بازیکنان مهم می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It is easy to instill the minds of young children with fixed ideas.
[ترجمه گوگل]القای ایده های ثابت به ذهن کودکان خردسال آسان است
[ترجمه ترگمان]درک ذهن کودکان خردسال با ایده های ثابت آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. By developing subordinates' confidence, the leader may instill a feeling of security.
[ترجمه گوگل]با ایجاد اعتماد زیردستان، رهبر ممکن است احساس امنیت را القا کند
[ترجمه ترگمان]با توسعه اعتماد به زیردستان، ممکن است رهبر احساس امنیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We were able to instill that same attitude in every team member, leading to pride and professionalism in that respect also.
[ترجمه گوگل]ما توانستیم همین نگرش را در هر یک از اعضای تیم القا کنیم که منجر به غرور و حرفه ای بودن در این زمینه نیز شد
[ترجمه ترگمان]ما قادر بودیم که همان نگرش را در هر عضو تیم ایجاد کنیم، که منجر به غرور و حرفه ای گری در این رابطه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He wanted to instill the habit of absorbing information; he wanted them to build up a storehouse of knowledge.
[ترجمه گوگل]او می خواست عادت جذب اطلاعات را در خود ایجاد کند او می خواست که آنها انباری از دانش بسازند
[ترجمه ترگمان]او می خواست عادت جذب اطلاعات را به او القا کند؛ از آن ها می خواست که یک انبار دانش بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. To inspire, impact and instill abundance in life.
[ترجمه گوگل]برای الهام بخشیدن، تأثیرگذاری و القای فراوانی در زندگی
[ترجمه ترگمان]الهام بخشیدن، ضربه زدن و القای امید به زندگی در زندگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Ask the child to sniff after you instill the drops.
[ترجمه گوگل]پس از تزریق قطره از کودک بخواهید که بو بکشد
[ترجمه ترگمان]از کودک بخواهید که بعد از اینکه قطرات آب را حس می کنید بو بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Instill the love of learning in each student.
[ترجمه گوگل]عشق به یادگیری را در هر دانش آموزی ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]عشق به یادگیری در هر دانش آموز را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Montessori Shir Hashirim strives to instill a lifelong love of learning in our children.
[ترجمه گوگل]مونته سوری شیر هاشیریم تلاش می کند تا عشق مادام العمر به یادگیری را در فرزندانمان القا کند
[ترجمه ترگمان]Montessori شیر Hashirim تلاش می کند تا یک عشق مادام العمر از یادگیری در کودکان ما را القا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We must instill a sense of responsibility in our children.
[ترجمه گوگل]ما باید احساس مسئولیت را در فرزندان خود ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید حس مسئولیت پذیری در کودکانمان را القا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A good teacher should have the ability to instill the desire to learn in the students.
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب باید این توانایی را داشته باشد که میل به یادگیری را در دانش آموزان القا کند
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب باید توانایی درک میل به یادگیری در دانش آموزان را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The Boy Scouts of America and its supporters contend that these policies are essential in its mission to "instill in young people lifetime values and develop in them ethical character".
[ترجمه گوگل]پیشاهنگان آمریکا و حامیان آن معتقدند که این سیاست ها در مأموریت آن برای "القای ارزش های مادام العمر در جوانان و توسعه شخصیت اخلاقی در آنها" ضروری است
[ترجمه ترگمان]The پسران آمریکا و حامیان آن ادعا می کنند که این سیاست ها در ماموریت خود برای \"القای ارزش های زندگی جوانان و رشد شخصیت اخلاقی\" ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Does it instill a sense of alienation and cultural dispossession or of cultural advantage?
[ترجمه گوگل]آیا حس بیگانگی و سلب مالکیت فرهنگی یا مزیت فرهنگی را القا می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این حس حس بیگانگی و یا مزایای فرهنگی را القا می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید