instead of

/ˌɪnˈstedʌv//ɪnˈstedɒv/

معنی: بجای، مقابل، بعوض
معانی دیگر: در عوض، به جای، بعو­

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in place of.

- time instead of money
[ترجمه ابولفضل] زمان در عوض پول
|
[ترجمه گوگل] زمان به جای پول
[ترجمه ترگمان] زمان به جای پول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Mr. Lee, instead of the manager, is in charge of this.
[ترجمه گوگل]آقای لی به جای مدیر این کار را بر عهده دارد
[ترجمه ترگمان]آقای لی، به جای مدیر، مسئول این قضیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He used a knife instead of chopsticks.
[ترجمه گوگل]او به جای چاپستیک از چاقو استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] به جای چوب از چاقو استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Instead of catching fish,all he fished out was an old boot.
[ترجمه گوگل]به جای صید ماهی، فقط یک چکمه کهنه بود
[ترجمه ترگمان]به جای گرفتن ماهی، تنها یک پوتین کهنه ماهیگیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's reason the matter out instead of quarreling.
[ترجمه گوگل]بیایید به جای دعوا موضوع را دلیل بیاوریم
[ترجمه ترگمان]بهتر است به جای درگیری، موضوع را حل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is advisable that we stay at home instead of going to the movie.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود به جای رفتن به سینما در خانه بمانیم
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که به جای رفتن به سینما در خانه بمانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Instead of retaliating, he walks away leaving his team-mates to fight it out.
[ترجمه گوگل]او به جای تلافی، از هم تیمی هایش می رود تا با آن مبارزه کنند
[ترجمه ترگمان]او به جای پاسخ به سخنان خود، از دور از تیم خود دور می شود تا با آن مبارزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They raised prices and cut production, instead of cutting costs.
[ترجمه گوگل]آنها به جای کاهش هزینه ها، قیمت ها را افزایش دادند و تولید را کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها قیمت ها را افزایش داده و تولید را به جای کاهش هزینه ها کاهش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let' s go for a walk instead of playing video games.
[ترجمه گوگل]بیایید به جای بازی های ویدیویی به پیاده روی برویم
[ترجمه ترگمان]بیایید به جای بازی کردن بازی های ویدیویی به گردش برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead of injecting drugs into toes, they mainlined themselves under the tongue.
[ترجمه گوگل]آنها به جای تزریق مواد مخدر به انگشتان پا، خود را زیر زبان خط زدند
[ترجمه ترگمان]به جای تزریق مواد مخدر به انگشتان پا، خود را زیر زبان فرو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If only she'd been called 'Camilla' or 'Flavia' instead of the prosaic 'Jane'.
[ترجمه گوگل]اگر او را به جای «جین» «کامیلا» یا «فلاویا» صدا می‌زدند
[ترجمه ترگمان]اگر به جای آن جین ملال آور، کامی یا Flavia نامیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Will you go to the party instead of me?
[ترجمه گوگل]به جای من به مهمانی می روی؟
[ترجمه ترگمان]به جای من به مهمونی میری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Instead of complaining about it, I'm just gonna go in every day and give it my all.
[ترجمه گوگل]به جای شکایت از آن، فقط هر روز می روم و تمام تلاشم را می کنم
[ترجمه ترگمان]به جای شکایت کردن در این مورد، من هر روز میرم و همه چیز رو بهش میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead of simply punishing them, the system encourages offenders to modify their behaviour.
[ترجمه گوگل]به جای تنبیه ساده آنها، سیستم متخلفان را تشویق می کند تا رفتار خود را اصلاح کنند
[ترجمه ترگمان]این سیستم به جای مجازات آن ها، متخلفان را تشویق به اصلاح رفتار خود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead of working hard at her lessons, Mary spends her time building a castle in the air.
[ترجمه گوگل]مری به جای اینکه در درس هایش سخت کار کند، وقت خود را صرف ساختن یک قلعه در هوا می کند
[ترجمه ترگمان]مری به جای کار سخت در درس هایش وقت خود را صرف ساختن قلعه ای در هوا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It maddens me that she was chosen instead of me!
[ترجمه گوگل]دیوانه ام می کند که او را به جای من انتخاب کردند!
[ترجمه ترگمان]به من گفت که به جای من انتخاب شده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بجای (حرف اضافه)
for, instead of

مقابل (حرف اضافه)
instead of

بعوض (حرف اضافه)
with, instead of

تخصصی

[ریاضیات] بجای، در عوض

انگلیسی به انگلیسی

• in place of

پیشنهاد کاربران

به جای
"We'll go out for dinner instead of cooking at home. "
( به جای آشپزی کردن در خانه، برای شام بیرون می رویم. )
"I bought a book instead of a magazine. "
( یک کتاب خریدم به جای یک مجله. )
...
[مشاهده متن کامل]

"He gave the money to me instead of him. "
( او پول را به جای او به من داد. )
In the US, we are more likely to hear the word "trash" instead of "rubbish". We may also say "to take out the recycling" if we are talking about separated rubbish.

They are out of sugar. What shall I buy instead of suger?
شکر تموم شده، چی جای شکر بخرم؟
مادامی که
تا ز مانی که
تا موقعی که
به جای/ در عوض.
به معنای استفاده از چیزی دیگر به جای گزینه اول.
بجای، مقابل، بعوض. در عوض
مثال:
Instead of traveling by bus we went by train.
به جای مسافرت با اتوبوس ما با قطار رفتیم.
به جای
مثال: He decided to stay home instead of going out.
او تصمیم گرفت به جای خارج شدن در خانه بماند.
instead of: در عوض
به جای
درعوضه.
. In place of something or someone
به جای، در عوض

در عوض آن
به جایِ - در عوضِ - به جای اینکه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)