instauration


معنی: تجدید، تعمیر، نوسازی، احیاء، تجدید بنا
معانی دیگر: بازیابی، احیا

جمله های نمونه

1. The second chapter is about the instauration and effect of endorsement of bill pledge.
[ترجمه گوگل]فصل دوم درباره تأسیس و تأثیر ظهرنویسی تعهد قبض است
[ترجمه ترگمان]فصل دوم درباره the و اثر حمایت از تعهد لایحه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Instauration the Computer 3 D Interactive model of CDH.
[ترجمه گوگل]نصب مدل تعاملی کامپیوتر 3 بعدی CDH
[ترجمه ترگمان]instauration مدل تعاملی Computer ۳ D of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The effective management and instauration of topology relationship were built by object sending and receiving messages.
[ترجمه گوگل]مدیریت موثر و برقراری روابط توپولوژی با ارسال و دریافت پیام شیء ساخته شد
[ترجمه ترگمان]مدیریت موثر و instauration رابطه توپولوژی با ارسال و دریافت پیام ها ساخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The system can easily attain the instauration and management of websites and be easily transplanted to any other congeneric websites.
[ترجمه گوگل]این سیستم می‌تواند به راحتی به راه‌اندازی و مدیریت وب‌سایت‌ها دست یابد و به راحتی به سایر وب‌سایت‌های همسان دیگر منتقل شود
[ترجمه ترگمان]این سیستم می تواند به راحتی به مدیریت و مدیریت وب سایت ها دست یابد و به راحتی به هر وب سایت congeneric دیگر منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Methods: To observe the clotting time and instauration rate of collagen - adrenaline model of mice.
[ترجمه گوگل]روش کار: برای مشاهده زمان لخته شدن و میزان تزریق کلاژن-آدرنالین مدل موش
[ترجمه ترگمان]روش ها: برای مشاهده زمان انعقاد خون و نرخ instauration مدل collagen - آدرنالین در موش ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective: Discuss the function about acupuncture points injects for instauration of patients muscle power with CVA.
[ترجمه گوگل]هدف: در مورد عملکرد تزریق نقاط طب سوزنی برای تقویت قدرت عضلانی بیماران با CVA بحث کنید
[ترجمه ترگمان]هدف: درباره عملکرد نقاط طب سوزنی توضیح دهید تا قدرت ماهیچه بیمار را با cva تزریق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Besides, chlorophyll content, soluble protein, thylakoid membrane lipids fatty acid instauration and activity of Violaxanthin de-epoxidase(VDE)were all decreased with the progress of senescence.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، محتوای کلروفیل، پروتئین محلول، اسیدهای چرب لیپیدهای غشای تیلاکوئید و فعالیت ویولاکسانتین د اپوکسیداز (VDE) همگی با پیشرفت پیری کاهش یافتند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، محتوای کلروفیل، پروتیین محلول،، لیپیدها و instauration اسید چرب و فعالیت Violaxanthin de - (VDE)همگی با پیشرفت of کاهش پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When the service of mullock field is expires, for the sake of the improvement view, the instauration ecosystem, it is important to carry on the land to recultivate.
[ترجمه گوگل]هنگامی که خدمات مزرعه مالاک منقضی می شود، به خاطر دیدگاه بهبود، اکوسیستم تاسیسات، مهم است که زمین را برای کشت مجدد ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سرویس حوزه mullock به اتمام می رسد، به خاطر دیدگاه بهبود، اکو سیستم instauration، مهم است که بر روی زمین به recultivate حمل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "That you now call your parent come over. "Teacher Zhang at slowly instauration dispassion .
[ترجمه گوگل]"که شما در حال حاضر پدر و مادر خود را صدا می آیند
[ترجمه ترگمان]ژانگ به آرامی گفت: \" حالا که شما به پدر و مادر خود زنگ می زنید، آن را به پایان برسانید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The infrared ray warms up the magnetic force treatment, ameliorative blood circulation, instauration physical strength.
[ترجمه گوگل]اشعه مادون قرمز درمان نیروی مغناطیسی، گردش خون بهبود بخش، قدرت فیزیکی تاسیسات را گرم می کند
[ترجمه ترگمان]اشعه مادون قرمز، عملیات نیروی مغناطیسی، گردش خون ameliorative و قدرت بدنی را گرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jiangnan social charity in Song Dynasty had characteristics of earlier instauration, larger scale, completer facilities and more beneficial paupers.
[ترجمه گوگل]خیریه اجتماعی جیانگ نان در سلسله سونگ دارای ویژگی های تأسیس اولیه، مقیاس بزرگتر، امکانات کاملتر و فقرای سودمندتر بود
[ترجمه ترگمان]بنیاد خیریه اجتماعی Jiangnan در رشته موسیقی دارای ویژگی های of، مقیاس بزرگ تر، امکانات completer و فقرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Enterprises " M & A is a general of absorption mergers, instauration mergers and acquisitions. "
[ترجمه گوگل]Enterprises "M, A یک کلی از ادغام جذبی، ادغام تاسیسات و اکتساب است "
[ترجمه ترگمان]شرکت \" M & A یک کلی از ادغام جذب، ادغام instauration و مالکیت است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجدید (اسم)
resumption, restoration, anabiosis, renewal, revival, repeat, recrudescence, repetition, instauration

تعمیر (اسم)
repair, reparation, maintenance, upkeep, facelifting, renovation, instauration

نوسازی (اسم)
novation, modernization, renovation, instauration, reconstruction, rehabilitation

احیاء (اسم)
regeneration, instauration, wake

تجدید بنا (اسم)
instauration, reconstruction

انگلیسی به انگلیسی

• act of renewing; renewal; restoration; renovation; repair; establishment of something, act of instituting, founding

پیشنهاد کاربران

بپرس