instate

/ɪnˈsteɪt//ɪnˈsteɪt/

معنی: گماشتن، برقرار کردن، گذاردن، منصوب نمودن
معانی دیگر: (رتبه یا مقام یا موقعیت ویژه ای دادن به) منصوب کردن، گماردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: instates, instating, instated
مشتقات: instatement (n.)
• : تعریف: to establish in or induct into a position, rank, or office; install.
مشابه: inaugurate, induct, install

جمله های نمونه

1. They still kept almost all the best in-state players.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز هم تقریباً بهترین بازیکنان داخلی را حفظ کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز تقریبا تمام بهترین بازیکنان کشور را حفظ کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. True to its nature, California is considered the first to tax athletes for the money they earned while in-state.
[ترجمه گوگل]طبق ماهیت خود، کالیفرنیا اولین کشوری است که از ورزشکاران بابت پولی که در ایالت به دست آورده اند مالیات می گیرد
[ترجمه ترگمان]به دلیل ماهیت آن، کالیفرنیا اولین کسانی است که به خاطر پولی که در این کشور به دست آورده اند، به ورزش کاران مالیات پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Coming from a small town instate, I wasn't sure what to expect.
[ترجمه گوگل]من که از یک ایالت شهری کوچک آمده بودم، مطمئن نبودم که چه انتظاری داشته باشم
[ترجمه ترگمان]از یک شهر کوچک، مطمئن نبودم چه انتظاری باید داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In general if choosing between instate schools or choosing based on cost KU is a strong contender.
[ترجمه گوگل]به طور کلی اگر انتخاب بین مدارس دولتی یا انتخاب بر اساس هزینه KU یک رقیب قوی است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی اگر انتخاب بین مدارس instate یا انتخاب بر پایه دانشگاه کراچی یک مدعی قوی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We always instate the major idea that surviving by quality, development by reputation, benefit by output, market by low profit.
[ترجمه گوگل]ما همیشه این ایده اصلی را بیان می کنیم که بقا با کیفیت، توسعه با شهرت، سود با خروجی، بازار با سود کم
[ترجمه ترگمان]ما همیشه ایده اصلی که با کیفیت، توسعه توسط اعتبار، سود از طریق خروجی، بازار با سود پایین حفظ می شود را رد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. FREE: Local Calling, Instate Calling, Out of State Calling, and Calls to Canada.
[ترجمه گوگل]رایگان: تماس محلی، تماس داخلی، تماس خارج از ایالت و تماس با کانادا
[ترجمه ترگمان]آزاد: فراخوان محلی، فراخوانی instate، خارج از فراخوان دولت و تماس با کانادا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. H. F., we have pleasure instate that he is a thoroughly reliable man.
[ترجمه گوگل]H F, ما خوشحالیم که او مردی کاملاً قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]\"H ف\" ما از اینکه او آدم قابل اعتمادی است لذت می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Instate a social media company policy.
[ترجمه گوگل]یک خط مشی شرکت رسانه های اجتماعی را تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]instate یک سیاست شرکت رسانه اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Reuters is reporting that Google will instate a program to allow employees to sell vested stock options early, beginning in April.
[ترجمه گوگل]رویترز گزارش می دهد که گوگل برنامه ای را اجرا خواهد کرد که به کارمندان اجازه می دهد تا از ماه آوریل، اختیارات سهام را زودتر بفروشند
[ترجمه ترگمان]رویترز گزارش می دهد که گوگل برنامه ای را برای اجازه دادن به کارکنان برای فروش سهام خود در اوایل ماه آوریل منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alternatively, the state can instate an efficient court system, aided by active law enforcement agencies.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، دولت می تواند یک سیستم دادگاه کارآمد را با کمک سازمان های مجری قانون فعال ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]متناوبا، دولت می تواند یک سیستم دادگاهی کارآمد را با کمک نهاده ای مجری قانون فعال ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He will instate Mason to a high position of power.
[ترجمه گوگل]او میسون را به یک مقام عالی از قدرت خواهد رساند
[ترجمه ترگمان]می سون می سون رو به مقام بالایی قدرت برسونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Preparatory Assistance for the Establishment of an Oceangraphic Instate Phase I .
[ترجمه گوگل]کمک های مقدماتی برای ایجاد یک منطقه اقیانوس شناسی فاز اول
[ترجمه ترگمان]کمک مقدماتی برای ایجاد فاز Oceangraphic Oceangraphic ۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The author has solved three different project problems, in which the transformed structure are instate in three variant storey. From which a several practical conclusion are drawn.
[ترجمه گوگل]نویسنده سه مشکل پروژه مختلف را حل کرده است که در آن ساختار تغییر شکل یافته در سه طبقه متفاوت است که از آن چند نتیجه عملی گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]نویسنده سه مساله پروژه مختلف را حل کرده است که در آن ساختار تغییر یافته در سه طبقه متغیر ساخته شده است از آنجا چند نتیجه عملی ترسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Places like Louisiana, Canada and New York offer 10% to 25% tax breaks on the amount of a film's budget spent instate.
[ترجمه گوگل]مکان هایی مانند لوئیزیانا، کانادا و نیویورک بین 10 تا 25 درصد معافیت های مالیاتی برای میزان بودجه صرف شده یک فیلم در این ایالت ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان]مکان هایی مانند لوییزیانا، کانادا و نیویورک ۱۰ تا ۲۵ درصد معافیت مالیاتی را در میزان بودجه یک فیلم خرج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گماشتن (فعل)
assign, charge, commission, appoint, designate, instate

برقرار کردن (فعل)
establish, appoint, instate, institute

گذاردن (فعل)
pose, import, set, put on, instate, invest, imprint, repose, lay, thole

منصوب نمودن (فعل)
instate, plant, install, instal

انگلیسی به انگلیسی

• admit, install, induct, place in a certain office or position

پیشنهاد کاربران

بپرس