inspirit

/ɪnˈspɪrɪt//ɪnˈspɪrɪt/

معنی: تشویق کردن، تحریک کردن، جان دادن، روح دادن، سر غیرت اوردن، بر سر غیرت اوردن
معانی دیگر: تشجیع کردن، دلیراندن، دل و جرات دادن، روح دادن به، جان دادن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inspirits, inspiriting, inspirited
مشتقات: inspiriting (adj.), inspiritingly (adv.), inspiriter (n.), inspiritment (n.)
• : تعریف: to fill with spirit or courage; hearten.
متضاد: dispirit
مشابه: animate, nerve, spirit

جمله های نمونه

1. Z: Who are your favorite musicians, who inspirit you the most in music?
[ترجمه گوگل]ز: نوازندگان مورد علاقه شما چه کسانی هستند، چه کسانی در موسیقی بیشتر به شما الهام می دهند؟
[ترجمه ترگمان]زی: موسیقی دانان مورد علاقه شما چه کسانی هستند که بیش ترین موسیقی را به شما می دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He took a stride to inspirit his wits.
[ترجمه گوگل]او برای الهام بخشیدن به عقل خود قدم برداشت
[ترجمه ترگمان]یک قدم برداشت تا عقلش را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As the symbol of folklore, Qingyang sachet reflects the inside mind and inspirit of Han nationality.
[ترجمه گوگل]به عنوان نماد فولکلور، کیسه کینگ یانگ منعکس کننده ذهن درونی و الهام ملیت هان است
[ترجمه ترگمان]به عنوان نماد فولکلور، Qingyang sachet منعکس کننده ذهن و inspirit (هان)قوم هان (هان)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have figured such feminine with self-awareness . In this numerous and complicated housemistress sensibilities, we can see the survival status and inspirit hunting of china and Britain feminine.
[ترجمه گوگل]آنها با خودآگاهی چنین زنانه ای را رقم زده اند در این حساسیت های متعدد و پیچیده خانم خانه، ما می توانیم وضعیت بقا و شکار الهام بخش چین و بریتانیا را زنانه ببینیم
[ترجمه ترگمان]آن ها چنین زنانه را با آگاهی از خود درک کرده اند در این حساسیت های پیچیده و پیچیده، ما می توانیم وضعیت زنده ماندن و شکار بی رویه چین و انگلیس را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Should have more intercourse with others, enhance interpersonal connections, inspirit the whole team.
[ترجمه گوگل]باید بیشتر با دیگران رابطه داشته باشد، ارتباطات بین فردی را تقویت کند، الهام بخش کل تیم باشد
[ترجمه ترگمان]اگر ارتباط بیشتری با دیگران داشته باشید، ارتباطات بین فردی را افزایش دهید، تمام اعضای تیم را شکست دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The system of private docent helps us to reflect on the questions such as how to select academic successors, how to promote teachers to professors, and how to inspirit teachers.
[ترجمه گوگل]سیستم دکترای خصوصی به ما کمک می کند تا در مورد سؤالاتی مانند چگونگی انتخاب جانشینان تحصیلی، نحوه ارتقای معلمان به اساتید و نحوه الهام بخشیدن به معلمان فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]سیستم راهنمای خصوصی به ما کمک می کند تا درباره سوالاتی مانند نحوه انتخاب جانشینان تحصیلی، نحوه ترویج معلمان برای استادان، و اینکه چگونه معلمان را آموزش دهیم، بیندیشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the second, third, and fourth parts author analyze their immanent inspirit relation from different sides.
[ترجمه گوگل]نویسنده در بخش‌های دوم، سوم و چهارم، رابطه الهامی درونی آنها را از جنبه‌های مختلف تحلیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]در بخش دوم، سوم و چهارم نویسنده، رابطه inspirit را از جهت های مختلف تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Every student of new century should have creativity and exploring inspirit in college.
[ترجمه گوگل]هر دانش آموز قرن جدید باید در دانشگاه خلاقیت و الهام بخش داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر دانش آموز قرن جدید باید خلاقیت داشته باشد و در کالج به کاوش بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Aid digestion, heal headache and migraine, relieve the symptoms of allergic reactions, elevate inspirit.
[ترجمه گوگل]کمک به هضم، درمان سردرد و میگرن، تسکین علائم واکنش های آلرژیک، افزایش دم
[ترجمه ترگمان]هضم کمک، التیام درد و میگرن، تسکین علایم واکنش های آلرژیک، بالا بردن inspirit
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The way of change is to strengthen the construction of inspirit civilization and education.
[ترجمه گوگل]راه تغییر، تقویت ساخت تمدن و آموزش الهام بخش است
[ترجمه ترگمان]روش تغییر جهت تقویت ساخت تمدن inspirit و آموزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For me, writings can show my emotion, reveal my joyance, alleviate my anger, and inspirit my ambition.
[ترجمه گوگل]برای من، نوشته ها می توانند احساسات من را نشان دهند، شادی من را آشکار کنند، خشم من را کاهش دهند و جاه طلبی من را برانگیزند
[ترجمه ترگمان]برای من، نوشته می تواند احساسات مرا نشان دهد، احساسات مرا آشکار کند، خشم مرا تسکین دهد، و جاه طلبی من را فرو بنشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The modem Chinese people are badly in need of that inspirit.
[ترجمه گوگل]مردم مدرن چین به شدت به این الهام نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]مردم چینی مدرن به شدت به این inspirit نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the certain degree, practicing stock option incentives can inspirit the increase of listed companies.
[ترجمه گوگل]در حد معینی، اعمال مشوق های اختیار معامله می تواند الهام بخش افزایش شرکت های بورسی باشد
[ترجمه ترگمان]در درجه خاصی، مشوق های موجود در بازار می تواند افزایش تعداد شرکت های پذیرفته شده را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Colony employee's motivation is an important part in the management of human resource in modern enterprise. vroom expectancy model of employee's motivation describe inspirit to individual employee.
[ترجمه گوگل]انگیزه کارکنان مستعمره بخش مهمی در مدیریت منابع انسانی در شرکت مدرن است مدل انتظار vroom انگیزه کارکنان الهام بخشی به کارمند را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]انگیزش کارمند کلونی یک بخش مهم در مدیریت منابع انسانی در کسب وکار مدرن است مدل امید vroom انگیزش کارمند، inspirit را به کارمندان فردی توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشویق کردن (فعل)
abet, encourage, cheer, countenance, patronize, eulogize, inspirit, grace

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

جان دادن (فعل)
act, die, enliven, inspirit

روح دادن (فعل)
act, enliven, inspirit, spirit, animate, vivify

سر غیرت اوردن (فعل)
inspirit, inspire

بر سر غیرت اوردن (فعل)
inspirit

انگلیسی به انگلیسی

• breathe life or energy into, animate

پیشنهاد کاربران

جای کسی خالی . . .
دلت با کسی بودن. . .
ای کاش میتونستم. . .
وقتی کسی در جایی حاضر نیست ولی دلش اونجاست

بپرس