insouciant

/ɪnˈsuːsɪənt//ɪnˈsuːsɪənt/

معنی: بی پروا، بی قید
معانی دیگر: آرام، بی غم، سرمست و آزاد، یخلا، نانگران

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insouciantly (adv.), insouciance (n.)
• : تعریف: having no cares or anxieties; light-hearted; carefree.
متضاد: anxious
مشابه: carefree, happy-go-lucky, light, lighthearted

- She dismissed our accusations with an insouciant laugh and continued to dance.
[ترجمه گوگل] او با خنده‌ای بی‌معنی اتهامات ما را رد کرد و به رقصیدن ادامه داد
[ترجمه ترگمان] او اتهامات خود را با خنده insouciant رد کرد و به رقص ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Programme-makers seem irresponsibly insouciant about churning out violence.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که برنامه سازان به طرز غیرمسئولانه ای نسبت به اعمال خشونت بی توجه هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سازندگان این برنامه در مورد خشونت و خشونت سر و کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Or perhaps the insouciant Rue Saint - Denis, where French Montrealers go to see and be seen.
[ترجمه گوگل]یا شاید کوچه سنت - دنیس، که فرانسوی‌های مونترال برای دیدن و دیده شدن به آنجا می‌روند
[ترجمه ترگمان]یا شاید کوچه Saint سن دنی، جایی که Montrealers فرانسوی برای دیدن و دیده شدن به آنجا می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although it records the real image incompletely, this insouciant shooting manner can give expression to my deserted and disorder heart.
[ترجمه گوگل]اگرچه تصویر واقعی را ناقص ثبت می کند، اما این شیوه تیراندازی ناآگاهانه می تواند به قلب متروک و بی نظم من بیان کند
[ترجمه ترگمان]هر چند که با ناشیگری تصویر واقعی، این رفتار عجیب و غریب می تواند به قلب و بی نظمی من تجلی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Harder still is bringing insouciant life to this arduous process.
[ترجمه گوگل]هنوز هم سخت تر آوردن زندگی ناآگاهانه به این روند دشوار است
[ترجمه ترگمان]که شدیدتر آن زندگی insouciant را به این روند دشوار می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Unlike in past seasons, his insouciant shot-making was also often ruthlessly effective, certainly to the point that Berba's critics were all but silenced.
[ترجمه گوگل]برخلاف فصول گذشته، شوت‌زنی بی‌معنای او نیز اغلب به طرز بی‌رحمانه‌ای مؤثر بود، قطعاً تا جایی که منتقدان بربا کاملاً ساکت شدند
[ترجمه ترگمان]برخلاف فصول گذشته، فیلم برداری insouciant نیز اغلب بی رحمانه موثر بود، البته به این دلیل که منتقدان Berba همگی خاموش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That kind of insouciant attitude is what makes fur fit into modern life.
[ترجمه گوگل]این نوع نگرش غیراخلاقی چیزی است که خز را در زندگی مدرن جا می دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع نگرش insouciant چیزی است که خز را به زندگی مدرن تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After bearing babies, the altered females, like males, became "insouciant about raising their offspring and keen on having more sex. "
[ترجمه گوگل]پس از به دنیا آوردن نوزادان، دختران تغییر یافته، مانند مردان، «در مورد بزرگ کردن فرزندان خود بی‌تفاوت شدند و به داشتن رابطه جنسی بیشتر علاقه داشتند »
[ترجمه ترگمان]بعد از بچه دار شدن، زنان تغییر یافته، مانند مردان، \"درباره پرورش فرزندان خود و علاقه به داشتن روابط جنسی بیشتر\" به \"insouciant\" تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His insouciant handling of the oil spill in the Gulf is under fire from all sides.
[ترجمه گوگل]مدیریت ناجوانمردانه او در مورد نشت نفت در خلیج فارس از همه طرف مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل مکانش از نشت نفت در خلیج از همه سو در حال سوختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Although it records the real image incompletely, this insouciant shooting manner can give expression_r to my deserted and disorder heart.
[ترجمه گوگل]اگرچه تصویر واقعی را ناقص ثبت می کند، اما این شیوه تیراندازی ناآگاهانه می تواند به قلب متروک و بی نظم من بیانی بدهد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این فیلم تصویر واقعی را به طور ناقص ثبت می کند، اما این روش عکاسی مینیمالیستی می تواند به قلب خالی و نامنظم من حالت r را بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Empson's criticism bespeaks a man of some social rank, and in manner it is appropriately insouciant and grand.
[ترجمه گوگل]انتقاد امپسون حکایت از مردی با درجه اجتماعی دارد، و به شیوه ای مناسب، بی احساس و بزرگ است
[ترجمه ترگمان]انتقاد empson مردی از طبقه اجتماعی است و به شیوه ای مناسب و با شکوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If there is one market that sums up the insouciant attitude to risk, it would have to be corporate debt.
[ترجمه گوگل]اگر بازاری وجود داشته باشد که نگرش ناآگاهانه به ریسک را خلاصه کند، باید بدهی شرکت باشد
[ترجمه ترگمان]اگر یک بازار وجود داشته باشد که گرایش insouciant به ریسک را بالا ببرد، باید بدهی شرکت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Photos show them posing together holding handguns, a pair of insouciant revolutionaries.
[ترجمه گوگل]عکس‌ها آنها را نشان می‌دهد که در حال ژست گرفتن با هم در حالی که تفنگ‌های دستی در دست دارند، یک جفت انقلابی بی‌حساب
[ترجمه ترگمان]عکس ها آن ها را نشان می دهند که دستی در دست دارند، یک جفت انقلابیون insouciant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cookrefused to reply when it was put to him that Hughes had been treatedwith a lack of respect, but an insouciant Mancini addressed the issue. "This is our job.
[ترجمه گوگل]وقتی به او گفته شد که با هیوز با بی احترامی رفتار شده است، از پاسخ دادن خودداری کرد، اما مانچینی بی هوش به این موضوع پرداخت "این کار ماست
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به او گفته شد که هیوز فاقد احترام بوده است، باید پاسخ بدهد، اما مدیر insouciant چینی به این مساله اشاره کرد و گفت: \" این کار ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have come to regard ever zippier consumer electronics as a basic right, and are notoriously insouciant about the improvements in basic physics that make them possible.
[ترجمه گوگل]ما به لوازم الکترونیکی مصرفی زیپی‌تر به‌عنوان یک حق اساسی در نظر گرفته‌ایم و به‌طور بدنامی نسبت به پیشرفت‌های فیزیک پایه که آن‌ها را ممکن می‌سازد، بی‌تفاوت هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در زمینه الکترونیک مصرف کننده به عنوان یک حق اساسی در نظر گرفته شده ایم و در مورد پیشرفت ها در فیزیک ابتدایی که آن ها را امکان پذیر می سازند، مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی پروا (صفت)
adventurous, reckless, unscrupulous, heady, headlong, audacious, brave, bold, confident, foolhardy, fearless, dashing, rash, heedless, daredevilish, insouciant, hare-brained, inconsiderate, impetuous, incautious, irregardless, unadvised, slapdash, temerarious

بی قید (صفت)
light-headed, remiss, easygoing, insouciant, harum-scarum, light-minded

انگلیسی به انگلیسی

• complacent, lacking of concern, indifferent
an insouciant action or quality shows a lack of concern; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Casual and carefree; nonchalant 😌
🔍 مترادف: Unconcerned
✅ مثال: His insouciant attitude during the crisis surprised everyone
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insouciance
✅️ صفت ( adjective ) : insouciant
✅️ قید ( adverb ) : _
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {اینسوسیِنت} می باشد
happy - go - lucky. heedless. jaunty. lighthearted. nonchalant/ relaxed and happy, with no feelings of worry or guilt
بی توجه، بی خیال، بی تفاوت
آرام و شاد، بدون احساس نگرانی یا گناه
Macron added that France, Europe and the world had perhaps been too “insouciant” about threats to democracy and human rights and the “rise of illiberal regimes and strengthening of authoritarian regimes. ”
...
[مشاهده متن کامل]

Given the scale of events, their reaction seems positively insouciant.
The company has an insouciant disregard for such things as customer support.
In spite of the warnings, my fellow passengers seem cheerfully insouciant.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/insouciant
بدون نگرانی و دلواپسی، بی اهمیت و بی تفاوت

بپرس