1. He suffered from headaches, insomnia and loss of appetite.
[ترجمه گوگل]او از سردرد، بی خوابی و بی اشتهایی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از سردرد، بیخوابی و از دست دادن اشتها رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Depression is almost always accompanied by insomnia.
[ترجمه گوگل]افسردگی تقریبا همیشه با بی خوابی همراه است
[ترجمه ترگمان]افسردگی تقریبا همیشه با بی خوابی توام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Holly suffered from insomnia for months after her daughter was born.
[ترجمه گوگل]هالی پس از تولد دخترش ماه ها از بی خوابی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]هالی به مدت چند ماه بعد از تولد دخترش، از بی خوابی رنج برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. No responsible therapist will claim to cure your insomnia.
[ترجمه گوگل]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نمی کند که بی خوابی شما را درمان می کند
[ترجمه ترگمان]هیچ درمانگر مسئولی ادعا نخواهد کرد که بی خوابی شما را درمان خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Worries and tenseness can lead to insomnia.
[ترجمه گوگل]نگرانی و تنش می تواند منجر به بی خوابی شود
[ترجمه ترگمان]اضطراب و اضطراب می تواند منجر به بی خوابی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. No time for insomnia, backaches, headaches, indigestion or general lethargy.
[ترجمه گوگل]زمانی برای بی خوابی، کمردرد، سردرد، سوء هاضمه یا بی حالی عمومی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ زمانی برای بیخوابی، backaches، سردرد، سوهاضمه یا رخوت عمومی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Melville was right: Insomnia is more prevalent in seniors than in any other age group.
[ترجمه گوگل]حق با ملویل بود: بی خوابی در سالمندان بیش از هر گروه سنی دیگری شایع است
[ترجمه ترگمان]مل right حق داشت: Insomnia در سالمندان شایع تر از هر گروه سنی دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The fourth cause of sleep onset insomnia is a stress-induced response to what is known as conditioned insomnia.
[ترجمه گوگل]چهارمین علت بی خوابی شروع خواب، پاسخ ناشی از استرس به چیزی است که به عنوان بی خوابی شرطی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]علت چهارم بی خوابی و بی خوابی ناشی از استرس ناشی از استرس است که به بی خوابی شرطی شده گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He suffered from insomnia and was taking sleeping pills each night.
[ترجمه گوگل]او از بی خوابی رنج می برد و هر شب قرص خواب می خورد
[ترجمه ترگمان]او از بی خوابی رنج می برد و هر شب قرص خواب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. How each of these causes maintenance insomnia is fully explained later in this book.
[ترجمه گوگل]اینکه چگونه هر یک از اینها باعث بی خوابی نگهدارنده می شود، در ادامه این کتاب به طور کامل توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]چگونه هر یک از این علل بی خوابی به طور کامل بعدا در این کتاب توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He is suffering from insomnia.
12. He was suffering from insomnia and hypertension.
[ترجمه گوگل]او از بی خوابی و فشار خون بالا رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از بی خوابی و فشار خون رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Insomnia plagued her and sapped her strength.
[ترجمه گوگل]بی خوابی او را آزار می داد و قدرتش را تضعیف می کرد
[ترجمه ترگمان]سفیرا او را به ستوه اورده بود و نیروی او را از بین برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. good seeing you,sky RWS star,one is my heart,want me to look at the stars,when the number of stars such as insomnia,when a meteor,good friend be happy every day.
[ترجمه گوگل]خوش به حال تو، ستاره RWS آسمان، یکی قلب من است، می خواهم به ستاره ها نگاه کنم، وقتی تعداد ستاره هایی مانند بی خوابی، زمانی که یک شهاب سنگ، دوست خوب هر روز شاد باشد
[ترجمه ترگمان]خوب دیدن تو، ستاره RWS آسمان، یکی قلب من است، از من می خواهد که به ستاره ها نگاه کنم، وقتی که تعداد ستارگان مانند بی خوابی، زمانی که یک شهاب سنگ، دوست خوب هر روز شاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. If it generally takes a child more than thirty minutes to nod off to sleep at night, insomnia is suspect.
[ترجمه گوگل]اگر به طور کلی بیش از سی دقیقه طول می کشد تا کودک به خواب شبانه سر بزند، بی خوابی مشکوک است
[ترجمه ترگمان]اگر به طور کلی بیش از سی دقیقه طول بکشد تا در شب چرت بزند، بی خوابی مظنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید