insobriety


بدمستی، ناخودداری (به ویژه در خوردن مشروب الکلی)، زیاده روی (در مشروب)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: lack of sobriety or moderation; intemperance.
متضاد: sobriety
مشابه: drink

- He lost custody of his children due to his insobriety.
[ترجمه گوگل] حضانت فرزندانش را به دلیل بی حوصلگی از دست داد
[ترجمه ترگمان] او حضانت فرزندان خود را به علت insobriety از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• drunkenness, intoxication, inebriation

پیشنهاد کاربران

بپرس