insistence

/ˌɪnˈsɪstəns//ɪnˈsɪstəns/

معنی: اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت
معانی دیگر: اصرارورزی، لج کردن، دو پا را در یک کفش کردن، کشتیار شدن، هنجله (insistency هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: insistency (n.)
• : تعریف: the fact of insisting or quality of being insistent.

- At his insistence, she sat down and joined him for dinner.
[ترجمه گوگل] به اصرار او نشست و برای شام به او پیوست
[ترجمه ترگمان] با اصرار او نشست و برای شام به او ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm always amazed at her insistence on absolute accuracy in her work.
[ترجمه گوگل] من همیشه از اصرار او بر دقت مطلق در کارش شگفت زده می شوم
[ترجمه ترگمان] من همیشه از پافشاری او بر صحت کامل کارش تعجب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his insistence makes me tired
اصرار او مرا ناراحت می کند.

2. his insistence on going
اصرار او به رفتن

3. our insistence paid off
پافشاری ما به نتیجه رسید.

4. Her parents were united in their insistence that she go to college.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش در اصرار خود برای رفتن او به کالج متحد بودند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش اصرار داشتند که او به دانشگاه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The union has dropped its earlier insistence that workers should receive bonus payments.
[ترجمه گوگل]اتحادیه از اصرار قبلی خود مبنی بر اینکه کارگران باید پاداش دریافت کنند کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه اصرار قبلی خود مبنی بر اینکه کارگران باید پرداخت های پاداش دریافت کنند کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She called him a chauvinist because of his insistence on calling all women 'girls'.
[ترجمه گوگل]او به دلیل اصرار او بر «دختر» خواندن همه زنان، او را یک شوونیست خطاب کرد
[ترجمه ترگمان]او را a می نامید، چون اصرار او بر این بود که همه زن ها را صدا بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At her insistence, the matter was dropped.
[ترجمه گوگل]با اصرار او این موضوع منتفی شد
[ترجمه ترگمان]با اصرار او موضوع منتفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Insistence on better working conditions by the union has resulted in fewer employee absences.
[ترجمه گوگل]اصرار بر شرایط کاری بهتر توسط اتحادیه منجر به غیبت کمتر کارکنان شده است
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر شرایط کاری بهتر توسط این اتحادیه، منجر به غیبت های مکرر کارمندان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one was convinced by his insistence that he was not to blame.
[ترجمه گوگل]هیچ کس با اصرار او متقاعد نشد که او مقصر نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کس متقاعد نمی شد که او را سرزنش نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the insistence of his father, he bought himself a new suit.
[ترجمه گوگل]به اصرار پدرش برای خودش کت و شلوار جدیدی خرید
[ترجمه ترگمان]با اصرار پدرش، یک کت و شلوار نو خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ballot was re-run on Mr Todd's insistence after accusations of malpractice.
[ترجمه گوگل]رای گیری با اصرار آقای تاد پس از اتهامات سوء رفتار دوباره برگزار شد
[ترجمه ترگمان]رای گیری مجدد با اصرار آقای تاد بعد از اتهامات سو درمان آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because of international insistence on it, Resolution 242 is undoubtedly the entry ticket to an international peace conference.
[ترجمه گوگل]به دلیل اصرار بین المللی بر آن، قطعنامه 242 بدون شک بلیت ورود به کنفرانس بین المللی صلح است
[ترجمه ترگمان]قطعنامه ۲۴۲ به دلیل پافشاری بین المللی بر آن، بدون شک بلیط ورودی یک کنفرانس صلح بین المللی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anger at what has been perpetrated and an insistence on due process are the essential combination in dealing with war crimes.
[ترجمه گوگل]خشم نسبت به آنچه مرتکب شده است و اصرار بر روند قانونی، ترکیب اساسی در برخورد با جنایات جنگی است
[ترجمه ترگمان]خشم نسبت به آنچه انجام شده است و پافشاری بر روند دادرسی، ترکیب اساسی در مقابله با جنایات جنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The insistence that manmade women be accepted as women is the institutional expression of the mistaken conviction that women are defective males.
[ترجمه گوگل]اصرار بر این که زنان ساخته دست انسان به عنوان زن پذیرفته شوند، بیان نهادی این باور اشتباه است که زنان، مردان ناقصی هستند
[ترجمه ترگمان]اصرار بر اینکه زنان دست انسان مورد پذیرش قرار می گیرند عبارت است از بیان نهادی محکومیت اشتباه که زنان در مردان معیوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But his insistence that she leave everything to him had only served to strengthen her determination to be independent.
[ترجمه گوگل]اما اصرار او برای اینکه همه چیز را به او بسپارد تنها به تقویت عزم او برای مستقل شدن کمک کرد
[ترجمه ترگمان]اما اصرار او مبنی بر اینکه او همه چیز را به او واگذار کرده است، تنها برای تقویت عزم خود برای استقلال خدمت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

پافشاری (اسم)
persistence, persistency, insistence, insistency

سماجت (اسم)
persistence, persistency, pertinacity, insistence

مقاومت (اسم)
resistance, persistence, opposition, insistence, resistor

انگلیسی به انگلیسی

• act of insisting; quality of being insistent, persistence, perseverance
someone's insistence on something is the fact that they keep saying firmly that it must be done.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : insist
✅️ اسم ( noun ) : insistence
✅️ صفت ( adjective ) : insistent
✅️ قید ( adverb ) : insistently
تأکید
مطالبه
پایداری، پایمردی
مقتضیات

بپرس