insipidity

/ˌɪnsɪˈpɪdɪti//ˌɪnsɪˈpɪdɪti/

معنی: بی مزگی
معانی دیگر: بی مزگی

جمله های نمونه

1. It avirulent, insipidity, do not light, excitant odour is not had in construction.
[ترجمه گوگل]این ماده ضد عفونی کننده، بی اشتها، سبک نیست، بوی تحریک کننده در ساخت و ساز وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]It، insipidity، روشن نیست، بو بدون بو در ساخت وساز وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Suitable for collocation insipidity food, odd drink and taste.
[ترجمه گوگل]مناسب برای ترکیب غذای بی مزه، نوشیدنی های عجیب و غریب و طعم
[ترجمه ترگمان]مناسب برای همنشینی، غذا، نوشیدنی و مزه عجیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So depressed, life is so bitter insipidity.
[ترجمه گوگل]آنقدر افسرده، زندگی آن قدر تلخ است
[ترجمه ترگمان]زندگی بسیار افسرده و کسل کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It can meet the food directly. Innocuity, insipidity, no volatiles, high temperature resistance, crack resistance contribute to its perfect waterproof effection.
[ترجمه گوگل]می تواند به طور مستقیم غذا را ملاقات کند بی ضرری، بی مزه بودن، بدون فرار، مقاومت در برابر دمای بالا، مقاومت در برابر ترک به اثر ضد آب کامل آن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]آن می تواند مستقیما غذا را برآورده کند Innocuity، insipidity، volatiles، مقاومت دما بالا، مقاومت در برابر ترک به effection ضد آب و ضد آب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mouth insipidity, the stomach is a bit acerbity, be how to return a responsibility?
[ترجمه گوگل]بی اشتهایی دهان، معده کمی تند است، چگونه به بازگشت یک مسئولیت؟
[ترجمه ترگمان]Mouth، شکمش کمی acerbity، و چگونه باید مسئولیت را بر عهده بگیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Avirulent insipidity of together with SMC, without radiation, put an end to the air that housing materials of tradition of room internal cause causes to pollute, advantageous human body is healthy.
[ترجمه گوگل]بی خاصیت بدخیم همراه با SMC بدون تشعشع، به هوایی پایان می دهد که مواد مسکن سنت داخلی باعث آلودگی بدن انسان مفید می شود
[ترجمه ترگمان]Avirulent insipidity با SMC، بدون تابش، می تواند به هوا پایان دهد که مواد مسکن سنتی و سنتی اتاق باعث آلوده کردن آن می شوند، بدن مفید انسان سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why does recent leucorrhoea resemble sizy and colorless insipidity?
[ترجمه گوگل]چرا لکوره اخیر شبیه به بی رنگی و بی رنگی است؟
[ترجمه ترگمان]چرا leucorrhoea اخیر شبیه sizy و کسالت بار است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Innocuity, insipidity, no volatiles, high temperature resistance, crack resistance contribute to its perfect waterproof effection.
[ترجمه گوگل]بی ضرری، بی مزه بودن، بدون فرار، مقاومت در برابر دمای بالا، مقاومت در برابر ترک به اثر ضد آب کامل آن کمک می کند
[ترجمه ترگمان]Innocuity، insipidity، volatiles، مقاومت دما بالا، مقاومت در برابر ترک به effection ضد آب و ضد آب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The insipidity of the meeting was exactly such as Elinor had expected.
[ترجمه گوگل]بی حیایی جلسه دقیقاً همان چیزی بود که الینور انتظار داشت
[ترجمه ترگمان]The جلسه دقیقا همان چیزی بود که الی نور انتظار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its characteristic is long do not fade, natural, beautiful, avirulent insipidity.
[ترجمه گوگل]مشخصه آن طولانی محو نشدن، طبیعی، زیبا، بی مزه بودن است
[ترجمه ترگمان]مشخصه آن طولانی است، محو نمی شود، طبیعی، زیبا و کسل کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After working, hairstyle is long do not change, still can raise hair, natural insipidity, be a kind finalize the design naturally fixature .
[ترجمه گوگل]پس از کار، مدل مو طولانی است، تغییر نمی کند، هنوز هم می تواند مو، بی اشتهایی طبیعی، یک نوع نهایی کردن طراحی به طور طبیعی ثابت
[ترجمه ترگمان]بعد از کار، مدل موی خیلی بلند است و تغییر نمی کند، و هنوز هم می تواند موهاش و insipidity طبیعی را بالا ببرد و به طور طبیعی طراحی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The act he had prefigured for weeks with a thrill of pleasure, yet it was no less than a miserable insipidity to him now that it had come.
[ترجمه گوگل]عملی که او هفته ها با هیجانی از لذت تجسم کرده بود، اما اکنون که از راه رسیده بود برای او کمتر از یک حماقت اسفناک نبود
[ترجمه ترگمان]کاری که هفته ها بر جای مانده بود، با لرزشی از لذت، با این حال، حالا دیگر کم تر از یک عمر بی روح برایش کسل کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The state of product is yellow white acicular crystal and insipidity.
[ترجمه گوگل]حالت محصول کریستال سوزنی سفید زرد و بی اشتها است
[ترجمه ترگمان]وضعیت محصول، زرد و insipidity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mediocrity is the law of your existence. Your days are remarkable for nothing but sameness and insipidity . Yet you may live a great life.
[ترجمه گوگل]متوسط ​​بودن قانون وجود شماست روزهای شما برای چیزی جز یکسانی و بی حیایی قابل توجه نیست با این حال ممکن است یک زندگی عالی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]حد وسط، قانون وجود شماست روزه ای شما برای هیچ چیز غیر معمولی و خسته کننده است با این حال، شما ممکن است زندگی خوبی داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مزگی (اسم)
vapidity, platitude, insipidity

انگلیسی به انگلیسی

• lack of flavor, blandness; lifelessness, dullness, lack of interest

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insipidness / insipidity
✅️ صفت ( adjective ) : insipid
✅️ قید ( adverb ) : insipidly
بی روحی

بپرس