insinuating

/ˌɪnˈsɪnjueɪtɪŋ//ɪnˈsɪnjʊeɪtɪŋ/

معنی: زیرک، حیله گر، ریشخند کننده
معانی دیگر: موذی

جمله های نمونه

1. are you insinuating that i am a thief?
منظورت این است که من دزدم ؟

2. Are you insinuating that the money was stolen?
[ترجمه گوگل]آیا شما القا می کنید که پول دزدی شده است؟
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی که پول دزدیده شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Are you insinuating that I'm telling a lie?
[ترجمه گوگل]القا میکنی که دارم دروغ میگم؟
[ترجمه ترگمان]منظورت اینه که من دروغ میگم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She didn't reply - she merely smiled that insinuating smile.
[ترجمه گوگل]او پاسخی نداد - او فقط به آن لبخند تلقین کننده لبخند زد
[ترجمه ترگمان]او جواب نداد - فقط لبخند او را لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. you insinuating that I am a liar?
[ترجمه گوگل]القا می کنی که من دروغگو هستم؟
[ترجمه ترگمان]به عقیده شما من دروغ گو هستم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What are you insinuating, Daniel?
[ترجمه گوگل]چه تلقینی داری دنیل؟
[ترجمه ترگمان]منظورت چیه \"دنیل\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And now he was insinuating that she would be extending her stay long enough for a tour of the whole country!
[ترجمه گوگل]و حالا او القا می کرد که او مدت اقامت خود را به اندازه کافی برای یک تور در کل کشور تمدید می کند!
[ترجمه ترگمان]و حالا داشت به این فکر می کرد که او او را به اندازه کافی برای گردش در سراسر کشور بسط می دهد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Advertisements of the grossest, most manipulative kind, insinuating their poison into every cranny of the country.
[ترجمه گوگل]تبلیغاتی از بدترین، دستکاری ترین نوع، که زهر خود را به هر نقطه از کشور القا می کند
[ترجمه ترگمان]تبلیغات از grossest، بسیار مکار، زهر خود را در هر شکاف کشور پنهان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With their coiled energy, jumps, louche shoulder work, insinuating hips and limber backs, they look like real dancers.
[ترجمه گوگل]آنها با انرژی مارپیچ، پرش ها، شانه کاری شانه ها، باسن و پشت های بلندشان شبیه رقصندگان واقعی به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]با انرژی coiled، از روی شانه، شانه بالا و پایین خم می شوند و به باسن و کمر نرم می رسند و مثل رقصنده های واقعی به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Blanche's voice suddenly became quiet and insinuating, without a trace of hostility.
[ترجمه گوگل]صدای بلانچ ناگهان آرام و کنایه آمیز شد، بدون اینکه اثری از خصومت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]صدای بل انش ناگهان خاموش شد و بدون هیچ اثری از خصومت به او اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He succeeded simply in insinuating himself into the lineup of Washington regulars: a huckster in continual search of a hustle.
[ترجمه گوگل]او به سادگی موفق شد خود را به صف معمولی های واشنگتن القا کند: یک هکر در جستجوی مداوم یک شلوغی
[ترجمه ترگمان]او به سادگی توانست خود را در صف افراد ارتش منظم واشنگتن قرار دهد: مرد عامی که در جستجوی عجله و شتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Marcus kept making insinuating remarks.
[ترجمه گوگل]مارکوس مدام اظهارات کنایه آمیز می کرد
[ترجمه ترگمان] مارکوس سعی می کرد به کنایه هاش گوش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You risk insulting your French host by insinuating his cellar is inadequate.
[ترجمه گوگل]شما خطر توهین به میزبان فرانسوی خود را با تلقین به سرداب او ناکافی است
[ترجمه ترگمان]شما به خاطر این که میزبان فرانسه شما را با اشاره به زیرزمین خود به خطر می اندازید، ریسک می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

ریشخند کننده (صفت)
insinuating

انگلیسی به انگلیسی

• suggestive; gradually provoking doubt or change of viewpoint; ingratiating, unctuous; pleasing

پیشنهاد کاربران

کنایه آمیز، نیش دار، پرنیش وکنایه
اشاره کردن، فهماندن
تلقین کننده
متقاعد کننده
تلقین کننده

بپرس