insincerity

/ˌɪnsɪnˈserɪti//ˌɪnsɪnˈserɪti/

معنی: عدم صمیمیت
معانی دیگر: غیرصمیمیت، ناهمدلی، نایکرنگی، ریا، ریاکاری، دورویی، شیله پیله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: insincerities
(1) تعریف: the quality of being insincere; deceitfulness or hypocrisy.
متضاد: sincerity
مشابه: hypocrisy

- The insincerity of her compliment was apparent from the haughty tone in which she expressed it.
[ترجمه گوگل] عدم صداقت تعریف او از لحن متکبرانه ای که در آن بیان می کرد آشکار بود
[ترجمه ترگمان] عدم صمیمیت و عدم صداقت او از لحن تفرعن آمیز او آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an instance of being insincere.

جمله های نمونه

1. His insincerity is revealed by the quick goggle of his eyes.
[ترجمه گوگل]عدم صداقت او با عینک سریع چشمانش آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]عدم صداقت او با نگاه های سریع چشمانش آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Too many superlatives lend a note of insincerity.
[ترجمه گوگل]بسیاری از موارد فوق‌العاده، نشانه‌ای از عدم صداقت را نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صفات عالی یک یادداشت از عدم صمیمیت و عدم خلوص نیت به او قرض می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only rarely does the leer of insincerity glow through the mask.
[ترجمه گوگل]فقط به ندرت لفظ عدم صداقت از روی ماسک می درخشد
[ترجمه ترگمان]فقط به ندرت نوعی عدم صمیمیت را از میان نقاب تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She accused him of insincerity.
[ترجمه گوگل]او را به عدم صداقت متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او را به عدم صداقت متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Strip away the insincerity and the hype from the music business and see it for what it is, a jungle.
[ترجمه گوگل]عدم صداقت و هیاهو را از تجارت موسیقی دور کنید و آن را به همان شکلی که هست ببینید، یک جنگل
[ترجمه ترگمان]از عدم خلوص نیت و اعتیاد به حرفه موسیقی جدا کنید و آن را برای چیزی که هست ببینید، یک جنگل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is there insincerity on my tongue, or cannot my taste discern falsehood?
[ترجمه گوگل]آیا در زبان من ناراضی است یا ذائقه من نمی تواند دروغ را تشخیص دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا عدم صمیمیت بر زبان من وجود دارد یا از ذوق و ذوق من discern؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There arises a certain insincerity in our philosophic discussions.
[ترجمه گوگل]در بحث های فلسفی ما نوعی عدم صداقت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عدم خلوص نیت در بحث های فلسفی ما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But does not necessarily connote dishonesty, insincerity, or trickery.
[ترجمه گوگل]اما لزوماً به معنای عدم صداقت، عدم صداقت یا نیرنگ نیست
[ترجمه ترگمان]اما لزوما نشان دهنده عدم صداقت، عدم خلوص نیت یا حیله گری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Truthfulness and diligence Insincerity is a bad characteristic. It can only be rectified by truthfulness.
[ترجمه گوگل]راستگویی و سخت کوشی عدم صداقت یک ویژگی بد است فقط با راستگویی می توان آن را اصلاح کرد
[ترجمه ترگمان]Truthfulness و دلیجان diligence یک ویژگی بد است تنها می تواند با صداقت تصحیح شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was all because of insincerity if Lakita gave up.
[ترجمه گوگل]اگر لاکیتا تسلیم شد، همه اینها به دلیل عدم صداقت بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر عدم صداقت بود که Lakita تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The great enemy of clear language is insincerity.
[ترجمه گوگل]دشمن بزرگ زبان شفاف، عدم صداقت است
[ترجمه ترگمان]دشمن بزرگ زبان صاف، عدم خلوص نیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another word is insincerity.
[ترجمه گوگل]کلمه دیگر عدم صداقت است
[ترجمه ترگمان]یک کلمه دیگر عدم صمیمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The leader is well aware of the dangers of insincerity.
[ترجمه گوگل]رهبر به خوبی از خطرات عدم اخلاص آگاه است
[ترجمه ترگمان]این رهبر به خوبی از خطرات عدم خلوص نیت آگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Where the questions of religion are concerned people are guilty of every possible kind of insincerity and intellectual misdemeanor. Sigmund Freud
[ترجمه گوگل]در مورد مسائل دینی، مردم مرتکب هر نوع عدم صداقت و بزهکاری فکری ممکن هستند فروید زیگموند
[ترجمه ترگمان]جایی که مسائل مربوط به مذهب به افراد مربوط می شود، از هرگونه عدم خلوص نیت و تخطی از اصول اخلاقی گناهکار شناخته می شوند زیگموند فروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم صمیمیت (اسم)
insincerity

انگلیسی به انگلیسی

• lack of sincerity, lack of honesty, deceitfulness

پیشنهاد کاربران

ریاکاری. دو رویی. غل و غش
مثال:
She accused him of insincerity.
زن مرد را به ریاکاری و دو رویی متهم کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insincerity
✅️ صفت ( adjective ) : insincere
✅️ قید ( adverb ) : insincerely
ناخالصی
خرده شیشه داشتن

بپرس