1. insignificance (or insignificancy) n.
1- ناچیزی،ناقابلی 2- پستی،فروزینه گی،حقارت،فرومایگی 3- بی معنایی،بی چمی
2. this project dwindles all other projects to insignificance
این طرح بقیه ی طرح ها را تحت الشعاع قرار می دهد.
3. Success took him from insignificance to wealth and fame.
[ترجمه گوگل]موفقیت او را از بی اهمیتی به ثروت و شهرت رساند
[ترجمه ترگمان]موفقیت او را از حقارت به ثروت و شهرت برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]موفقیت او را از حقارت به ثروت و شهرت برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Our problems pale into insignificance when compared to theirs.
[ترجمه گوگل]مشکلات ما در مقایسه با مشکلات آنها کمرنگ می شود
[ترجمه ترگمان]مشکلات ما در مقایسه با آن ها ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشکلات ما در مقایسه با آن ها ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. All else seemed to fade into insignificance.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که همه چیز دیگر در حالت بی اهمیتی محو شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه چیز پوچ و بی اهمیت جلوه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه چیز پوچ و بی اهمیت جلوه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Their other problems paled into insignificance beside this latest catastrophe.
[ترجمه گوگل]مشکلات دیگر آنها در کنار این فاجعه اخیر کمرنگ شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات دیگر آن ها در مقابل این فاجعه اخیر ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشکلات دیگر آن ها در مقابل این فاجعه اخیر ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The cost pales into insignificance when compared with the damage done to his reputation.
[ترجمه گوگل]این هزینه در مقایسه با آسیبی که به شهرت او وارد شده است، ناچیز است
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با آسیب هایی که به شهرت او وارد شده ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با آسیب هایی که به شهرت او وارد شده ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. All other issues fade into insignificance compared with the struggle for survival.
[ترجمه گوگل]همه مسائل دیگر در مقایسه با مبارزه برای بقا کماهمیت میشوند
[ترجمه ترگمان]همه مسائل دیگر در مقایسه با تنازع بقا، ناچیز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه مسائل دیگر در مقایسه با تنازع بقا، ناچیز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The amounts of money involved pale into insignificance when compared with the sums spent each year on research.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با مبالغی که هر سال برای تحقیق صرف می شود، مقدار پولی که درگیر می شود، کمرنگ می شود
[ترجمه ترگمان]مقدار پول مربوط به ناچیز بودن در مقایسه با مبالغ هزینه صرف شده در تحقیق در هر سال، ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مقدار پول مربوط به ناچیز بودن در مقایسه با مبالغ هزینه صرف شده در تحقیق در هر سال، ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Yet all this faded into insignificance when compared to the political turmoil it was causing.
[ترجمه گوگل]با این حال، همه اینها در مقایسه با آشفتگی سیاسی که ایجاد می کرد، کم اهمیت شد
[ترجمه ترگمان]با این همه، در مقایسه با آشفتگی سیاسی، همه این ها در حقارت ناپدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این همه، در مقایسه با آشفتگی سیاسی، همه این ها در حقارت ناپدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If the profession had declined into almost insignificance it is doubtful whether there would have been such a burgeoning of diplomatic posts.
[ترجمه گوگل]اگر این حرفه تقریباً کم اهمیت شده بود، تردید وجود داشت که آیا چنین رشدی در پست های دیپلماتیک وجود داشت یا خیر
[ترجمه ترگمان]اگر این حرفه به ناچیز بودنش می رسید، تردید در این بود که آیا چنین شغل های دیپلماتیک وجود داشته است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر این حرفه به ناچیز بودنش می رسید، تردید در این بود که آیا چنین شغل های دیپلماتیک وجود داشته است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Such faults pale into insignificance against performances of such magnitude as these.
[ترجمه گوگل]چنین خطاهایی در برابر عملکردهایی با چنین بزرگی کمرنگ می شوند
[ترجمه ترگمان]چنین نقایصی در مقابل اجراهای چنین بزرگی، ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چنین نقایصی در مقابل اجراهای چنین بزرگی، ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In Washington, obscurity is never a measure of insignificance.
[ترجمه گوگل]در واشنگتن، ابهام هرگز معیار بی اهمیتی نیست
[ترجمه ترگمان]در واشنگتن، گمنامی هیچ وقت ناچیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در واشنگتن، گمنامی هیچ وقت ناچیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But all of this pales into insignificance compared with one major advantage.
[ترجمه گوگل]اما همه اینها در مقایسه با یک مزیت عمده بی اهمیت است
[ترجمه ترگمان]اما همه اینها در مقایسه با یک مزیت بزرگ ناچیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما همه اینها در مقایسه با یک مزیت بزرگ ناچیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In Britain, their insignificance was overcome by the long agitation for affiliation to the Labour Party.
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، بی اهمیت بودن آنها با تحریک طولانی مدت برای وابستگی به حزب کارگر غلبه کرد
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، حقارت آن ها با هیجان طولانی وابستگی به حزب کارگر برطرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، حقارت آن ها با هیجان طولانی وابستگی به حزب کارگر برطرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید