insightful

/ˈɪnˌsaɪtfəl//ˈɪnsaɪtfʊl/

درون بین، پربینش، بصیر، هشیوار، درون بینانه، بخردانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: insightfully (adv.), insightfulness (n.)
• : تعریف: keenly perceptive.
مشابه: mordant, perceptive, understanding

- The counselor's insightful comments helped him understand the problem he was facing.
[ترجمه گوگل] نظرات روشنگرانه مشاور به او کمک کرد تا مشکلی که با آن روبرو بود را درک کند
[ترجمه ترگمان] تفسیر خردمندانه مشاور به او کمک کرد تا مشکلی را که با آن روبرو بود درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her novels are very insightful with regard to what motivates human behavior.
[ترجمه گوگل] رمان‌های او با توجه به انگیزه‌های رفتار انسان‌ها بسیار روشنگر هستند
[ترجمه ترگمان] رمان های او با توجه به آنچه که به رفتار انسان انگیزه می دهد، بسیار خردمندانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an insightful lady
یک بانوی پر بصیرت

2. She offered some really interesting, insightful observations.
[ترجمه گوگل]او مشاهدات بسیار جالب و روشنگری ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او برخی مشاهدات جالب و خردمندانه را ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That this is also a marriage of insightful stagecraft and lustrous vocalism is the most welcome news of all.
[ترجمه گوگل]این که این هم ازدواجی از هنرهای صحنه ای روشنگر و آوازی درخشان است، خوشایندترین خبر از همه است
[ترجمه ترگمان]و این نیز ازدواجی از stagecraft خردمندانه و درخشان است که most اخبار همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An insightful, entertaining documentary about how movies have portrayed homosexuality down through the decades.
[ترجمه گوگل]یک مستند روشنگر و سرگرم کننده در مورد اینکه چگونه فیلم ها همجنس گرایی را در طول دهه ها به تصویر کشیده اند
[ترجمه ترگمان]یک فیلم مستند، سرگرم کننده و سرگرم کننده در مورد این که چگونه فیلم ها در طول دهه ها، همجنس گرایی را به تصویر کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The magistrate Swallow, imperious, yet insightful in the resounding portrayal of bass Louis Lebherz, presses the case for them.
[ترجمه گوگل]پرستو قاضی، مستبد و در عین حال روشن‌فکر در نقش باس لوئیس لبهرز، به آنها رسیدگی می‌کند
[ترجمه ترگمان]The Swallow، آمرانه، با این وجود که این تصویر را برای آن ها باز هم می کند، باز هم the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her thoughtful and insightful answers, wrote one of the older social workers, began to cause ripples.
[ترجمه گوگل]یکی از مددکاران اجتماعی قدیمی‌تر نوشت، پاسخ‌های متفکرانه و روشن‌فکرانه او شروع به ایجاد موج‌هایی کرد
[ترجمه ترگمان]پاسخ های دقیق و خردمندانه او، که یکی از کارکنان مسن تر اجتماعی را نوشت، باعث ایجاد موج بر روی هم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was insightful and observant, constantly surprising her parents by what she noticed.
[ترجمه گوگل]او بصیر و مراقب بود و دائماً والدینش را با آنچه متوجه می شد غافلگیر می کرد
[ترجمه ترگمان]او با توجه به آنچه می دید پدر و مادرش را غافلگیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The statute is hardly a masterpiece of insightful policymaking or incisive drafting.
[ترجمه گوگل]اساسنامه به سختی یک شاهکار سیاستگذاری روشنگرانه یا تدوین دقیق است
[ترجمه ترگمان]این اساسنامه به سختی شاهکاری از سیاست گذاری خردمندانه یا تهیه پیش نویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Without the column, insightful big space, steel roof frame.
[ترجمه گوگل]بدون ستون، فضای بزرگ روشنگر، قاب سقف فولادی
[ترجمه ترگمان]بدون ستون، فضای بزرگ خردمندانه، قاب سقف فولادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have a reputation for being intuitive and insightful.
[ترجمه گوگل]آنها به شهودی و بصیرت بودن شهرت دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر شهودی بودن و خردمندانه بودن شهرت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How can a parrot more insightful than an eagle?
[ترجمه گوگل]چگونه طوطی می تواند از عقاب بصیرتر باشد؟
[ترجمه ترگمان]چطور یک طوطی می تواند more از یک عقاب باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The third: the boss collision with insightful people.
[ترجمه گوگل]سوم: برخورد رئیس با افراد بصیر
[ترجمه ترگمان]سوم: برخورد رئیس با افراد روشنفکر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition, this thesis also provides some insightful suggestions for further research.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این پایان نامه همچنین پیشنهادهای روشنگری برای تحقیقات بیشتر ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این پایان نامه همچنین پیشنهاداتی insightful برای تحقیقات بیشتر فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For any more insightful reports of obtaining free of cost website traffic as a result making money blogging move on to the web page links provided here.
[ترجمه گوگل]برای هر گونه گزارش روشنگرتر از به دست آوردن ترافیک وب سایت بدون هزینه در نتیجه کسب درآمد از وبلاگ نویسی، به پیوندهای صفحه وب ارائه شده در اینجا بروید
[ترجمه ترگمان]برای هر گونه گزارش خردمندانه به دست آوردن رایگان از ترافیک وب سایت به عنوان نتیجه ای که به وبلاگ نویسی پول مربوط می شود، به لینک صفحه وب ارایه شده در اینجا اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The insightful part isn't original, and the original part isn't insightful.
[ترجمه گوگل]بخش روشنگر اصلی نیست، و بخش اصلی روشنگر نیست
[ترجمه ترگمان]بخش insightful اصل نیست و بخش اصلی بی نظیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• perceptive, discerning, understanding, astute, intuitive

پیشنهاد کاربران

درداشنا
intelligent, wise
۱. با بصیرت. فرزانه. آگاه ۲. بخردانه. خردمندانه
مثال:
The counselor's insightful comments helped him understand the problem he was facing.
توضیح خردمندانه مشاور به او کمک کرد تا مشکلی که با آن مواجه است را بفهمد.
...
[مشاهده متن کامل]

Ayatollah Khamenei is an insightful leader
آیت الله خامنه ای یک رهبر با بصیرت و فرزانه است.

شناخت درست از چیزی. . . . perception
با مسما
بینش بخش
بینش آفرین
بافراست، بینش پژوه
فرزانه، آگاه، بابصیرت
بصیرت دهنده، بصیرت بخش
روشنگر
هوشمندانه
خردمندانه
شفاف شدن و فهمیدن، پی بردن
بصیرت مندانه
پرمایه، پرمغز ( برای عقیده، نظر، تئوری و . . . )
بینش افزا
بابصیرت
متفکرانه
آموزنده
آگاهانه
پر معنی و عمیق
هوشیارانه
روشن بینانه
زیرکانه
قاطعانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس