inside of

/ˌɪnˈsaɪdʌv//ɪnˈsaɪdɒv/

معنی: بطن هر چیزی، داخل و یا توی چیزی
معانی دیگر: (مسافت یا زمان) در کمتر از، inside : داخل و یا توی چیزی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: within the area or period of.

- He will be here inside of an hour.
[ترجمه Hip Hop] تا یه ساعت دیگه اینجاست
|
[ترجمه گوگل] او تا یک ساعت دیگر اینجا خواهد بود
[ترجمه ترگمان] تا یک ساعت دیگه میاد اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The inside of a van was as good a place as any to hold a kidnap victim.
[ترجمه گوگل]داخل یک ون مانند هر جای دیگری برای نگه داشتن قربانی آدم ربایی خوب بود
[ترجمه ترگمان]داخل یک ون، جای خوبی برای گرفتن یک قربانی آدم ربایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You must see the inside of a house before you buy it.
[ترجمه گوگل]قبل از خرید خانه باید داخل آن را ببینید
[ترجمه ترگمان]قبل از آن که آن را بخری، باید داخل یک خانه را ببینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He did not see the inside of the house before he bought it.
[ترجمه گوگل]قبل از خرید داخل خانه را ندیده بود
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که آن را بخرد، داخل خانه را ندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The inside of the box was lined with silk.
[ترجمه گوگل]داخل جعبه با ابریشم پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]داخل جعبه پر از ابریشم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did you clean the inside of the car?
[ترجمه گوگل]داخل ماشین رو تمیز کردی؟
[ترجمه ترگمان]تو ماشین رو تمیز کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I painted the inside of the house.
[ترجمه گوگل]داخل خانه را نقاشی کردم
[ترجمه ترگمان] داخل خونه رو رنگ کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There were more than 20 people packed inside of her dorm room.
[ترجمه گوگل]بیش از 20 نفر در داخل اتاق خواب او جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر از ۲۰ نفر بودن که تو اتاق خوابگاهش بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Which paint is suitable for the inside of a house?
[ترجمه گوگل]کدام رنگ برای داخل خانه مناسب است؟
[ترجمه ترگمان]کدام رنگ برای داخل یک خانه مناسب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The inside of the house is in good condition, but externally it's in need of repair.
[ترجمه گوگل]داخل خانه سالم است اما از نظر خارجی نیاز به تعمیر دارد
[ترجمه ترگمان]داخل خانه شرایط خوبی دارد اما به طور خارجی به تعمیر نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He finished it inside of two hours.
[ترجمه گوگل]او آن را در عرض دو ساعت تمام کرد
[ترجمه ترگمان]دو ساعت تمام آن را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inside of the box was blue.
[ترجمه گوگل]داخل جعبه آبی بود
[ترجمه ترگمان]داخل جعبه آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She dabbed perfume on the inside of her wrist.
[ترجمه گوگل]او عطر را به داخل مچ دستش زد
[ترجمه ترگمان]او به داخل مچ دستش عطر زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The inside of a chimney soon gets covered in soot.
[ترجمه گوگل]داخل یک دودکش به زودی پوشیده از دوده می شود
[ترجمه ترگمان]دودکش یک دودکش به زودی پر از دوده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Something inside of me told me not to trust him.
[ترجمه گوگل]چیزی در درونم به من گفت که به او اعتماد نکن
[ترجمه ترگمان]چیزی درون من به من گفت که به او اعتماد نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Smear a little olive oil over the inside of the salad bowl.
[ترجمه گوگل]داخل کاسه سالاد را کمی روغن زیتون بمالید
[ترجمه ترگمان]کمی روغن زیتون روی داخل کاسه سالاد رسم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطن هر چیزی (قید)
inside, inside of

داخل و یا توی چیزی (قید)
inside of

انگلیسی به انگلیسی

• within the space or time of

پیشنهاد کاربران

بپرس